خطبه 235-سخنى با عبدالله بن عباس - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 235-سخنى با عبدالله بن عباس

به عبدالله پسر عباس (عبدالله نامه اى از عثمان براى او آورد، هنگامى كه عثمان را در حصار گرفته بودند، از امام خواسته بود تا به ينبع، بر سر مال خود رود تا مردم نام او را براى خلافت كمتر برند، و پيشتر هم از امام چنين خواسته بود، امام فرمود:) پسر عباس! عثمان جز اين نمى خواهد كه من چون شتر آبكش بوم، با دلوى بزرگ پيش آيم و پس روم. به من فرستاد تا بيرون روم، سپس فرستاد تا بازگردم و اكنون فرستاده است تا بيرون شوم. به خدا كوشيدم آزار مردم را از او باز دارم، چندان كه ترسيدم در اين كار گناهكارم.

خطبه 236-در حوادث بعد از هجرت

كه آنچه را پس از هجرت رسول (ص) رخ داد، تا هنگامى كه خود در مدينه بدو رسيد در آن آورده. در پى رسول خدا (ص) افتادم، و پا بر جاى پاى او نهادم، و هر جا خبر او پرسيدم تا به عرج رسيدم (در گفتارى طولانى آمده است.) (گفته آن حضرت فاطاه ذكره از گفته هايى است در نهايت اعجاز و فصاحت، و قصد او اين است كه از هنگام بيرون شدنم از مكه تا به عرج، خبرهاى او را به من مى دادند، و از آن معنى بدين كنايه شگفت تعبير كرده است.)

خطبه 237-در كار خير شتاب كنيد

به كار برخيزيد! اكنون كه زندگى به ساز است، و دفترها گشوده و در توبه باز. روى گرداننده را خوانده اند، و گناهكار را اميدوار گردانده. از آن پيش كه چراغ عمل خاموش شود، و فرصت از دست برود، و در توبه را ببندند و فرشتگان به آسمان بالا روند. پس مرد بايد براى خود بكوشد تا تواند، و از زنده براى مرده سود ستاند، و از آنچه نپايد براى آنچه برقرار است و از چيزى كه رونده است براى جايى كه پايدار است. رستگار مردى است كه از خدا ترسيد در عمرى كه بدو دادند، و مهلتى كه برايش نهادند، و نفس خود را مهار كرد و رشته اى كه بايد به سرش درآورد و بدان از نافرمانيهاى خدايش نگاه داشت و به راه فرمانبردارى او واداشت.

خطبه 238-درباره حكمين

درباره دو داور عراق و شام و نكوهش شاميان درشتخويانى دون پايه، بندگانى فرومايه از هر گوشه اى گرد آوريده، و از اين سو و آن سو چيده. مردمى كه بايستى احكام دينشان اندوزند و ادبشان بياموزند، و تعليمشان دهند و كار آزموده شان كنند، و بر آنان سرپرست بگمارند، و دستشان گيرند و- آزادشان نگذارند- نه از مهاجرانند و نه از انصار، و نه از آنان كه در خانه ماندند- در ايمان استوار-. آگاه باشيد كه مردم براى خود كسى را گزيدند كه بدانچه دوست مى دارند از همه نزديكتر است، و شما كسى را گزيديد كه بدانچه ناخوش مى شماريد از همه نزديكتر. ديديد ديروز عبدالله پسر قيس چه مى گفت: فتنه اى آغاز شده است، پس زه كمانهاى خود را باز كنيد و شمشيرهاى خويش را در نيام نهيد. اگر ابوموسى در آنچه گفت راستگو بود، با آمدنش- نزد ما- بى آنكه مجبور باشد خطا كرد، و اگر دروغگو بود راه تهمت را بر خود واكرد. عبدالله پسر عباس را روبروى عمرو پسر عاص بگماريد، فرصتى را كه هست غنيمت شماريد و شهرهاى دوردست را در دست خود نگاه داريد! نمى بينيد چگونه در آن شهرها آتش جنگ سوزان است، و خان و مانها ويران.

خطبه 239-در ذكر آل محمد

كه در آن خاندان محمد (ص) را ياد كند آنان دانش را زنده كننده اند، و نادانى را ميراننده، بردبارى شان شما را از دانش آنان خبر دهد و برون آنان از نهان و خاموش بودن شان از حكمت بيان. نه با حق ستيزند و نه در آن خلاف دارند، ستونهاى دينند و پناهگاهها- كه مردمان را- نگاه مى دارند. حق به آنان به جاى خود باز گرديد، و باطل از آنجا كه بود رانده شد و زبانش از بن بريد. دين را چنانكه بايد، دانستند و فراگرفتند و به كار بستند، نه كه تنها آن را شنفتند و به ديگران گفتند كه راويان دانش بسيارند، ليكن پاسداران آن اندك به شمار.

/ 253