بعد از گماردن داوران سپاس خداى راست، هر چند روزگار كارى دشوار پيش آورده، و حادثه اى بزرگ پديد كرده. گواهى مى دهم كه خدا يكى است، انبازى ندارد و با او شريكى نيست، و محمد بنده او و فرستاده اوست. درود بر او و آل او باد. اما بعد، نافرمانى خيرخواه مهربان، داناى كاردان، دريغ خوردن آرد، و پشيمانى به دنبال دارد. درباره اين داورى راى خويش را گفتم، و آن چه درون دل داشتم از شما ننهفتم، (راى راست آن بود اگر مى پذيرفتيد). اما مخالف وار، سر باز زديد و نافرمانى پيش گرفتيد، جفا ورزيديد و به راه عصيان رفتيد، تاآن كه نصيحتگو درباره خود بدگمان شد، و (حلوا رنج دهان)، و داستان من و شما چنان كه: نصيحت همه عالم چو باد در قفس است به گوش مردم نادان چو آب در غربال
خطبه 036-در بيم دادن نهروانيان
در ترساندن خارجيان نهروان شما را از آن مى ترسانم كه كشته در كرانه اين رود افتاده باشيد، و در پست و بلنديهاى اين مغاك افكنده. نه برهانى روشن از پروردگار داشته باشيد، و نه حجتى آشكار، آواره خانه و ديار، و به دام قضا گرفتار. شما را از كارحكميت بازداشتم، و سر باز زديد. با من درافتاديد و مخالفت ورزيديد. چندان كه راى خود را در كار هواى شما كردم. شما اى سبكسران، اى بيخردان نادان، اى ناكسان! من نه بلايى براى شما آوردم و نه زيانى برايتان خواستم.
خطبه 037-ذكر فضائل خود
و از گفتار آن حضرت است كه خطبه گونه اى است هنگامى كه همه سستى ورزيدند، به كار پرداختم، و آن گاه كه همه نهان شدند، خود را آشكار ساختم، و چون همه در گفتار درماندند، به گشادگى سخن گفتم، و گاهى كه همه ايستادند، به نور خدا در راه تاختم. آوايم فروتر از همگان، و رتبتم برتر از اين و آن. در راه فضيلت عنان گشاده راندم، و مركب مسابقت را از همه پيشتر جهاندم. همانند كوهى ايستاده بودم كه تندرش نتواند جنباند، و گردباد نتواندش لرزاند. نه كسى را بر من جاى خرده اى بود، و نه گوينده را مجال طعنه اى. خوار نزد من گرانمقدار تا هنگامى كه حق او را بدو برگردانم، و نيرومند خوار تا آن گاه كه حق را از او بازستانم. قضاى الهى را پذيرفته ايم و فرمان او را گردن نهاده. پنداريد كه من بر رسول خدا (ص) دروغ مى بندم. به خدا، من نخست كس بودم كه بدو ايمان آوردم. و نخست كس نباشم كه بر او دروغ بندم در كار خود نگريستم، ديدم پيش از بيعت، پيمان طاعت بر عهده دارم، و از من براى ديگرى ميثاق ستده اند كه آنچه آيد بپذيرم و دم برنيارم.