به معاويه همانا ستمگرى و دروغ رسوايى آدمى را در دين و دنياى او آشكار مى سازد، و نقصان وى را نزد آن كس كه عيبگوى او بود پديدار، و تو مى دانى آنچه را از دست شده تدارك كردن نتوانى. مردمى چيزى را كه به حق نبود خواستند و به تاويل كردن حكم خدا برخاستند، خدا آنان را دروغگو خواند و به كيفرشان رساند. پس از روزى بترس كه در آن روز آن كه پايان كار خود را نيكو گردانيده شادمان است، و آن كه مهار خود را به دست شيطان داده و از كفش نگشاده پشيمان. تو ما را به حكم قرآن خواندى و خود اهل قرآن نيستى. ما تو را پاسخ نداديم بلكه داورى قرآن را گردن نهاديم، والسلام.
نامه 049-به معاويه
به معاويه اما بعد، همانا دنيا آدمى را سرگرم مى سازد، تا جز بدان نپردازد. و دنيادار به چيزى از دنيا نرسد، جز كه آزمندى و شيفتگى وى بدان فزون شود، و آنچه از دنيا بهره او گرديده وى را بى نياز نكند از آنچه بدان نرسيده، و از آن پس جدايى است از آنچه فراهم آورده، و در هم ريختن آنچه استوار كرده، و اگر آنچه گذشته است پندت آموخت، مانده را توانى اندوخت، والسلام.
نامه 050-به اميران سپاه خود
به فرماندهان وى بر سپاه ها از بنده خدا على اميرمومنان، به مرزبانان! اما بعد، بر والى است كه اگر به زيادتى از مال رسيد، يا نعمتى مخصوص وى گرديد، موجب دگرگونى او نشود، و آنچه خدا از نعمت خويش نصيبش كرده بر نزديكى وى به بندگان خدا و مهربانى او به برادرانش بيفزايد. بدانيد حق شماست بر من كه چيزى را از شما نپوشانم جز راز جنگ كه از پوشاندن آن ناگذرانم، و كارى را جز در حكم شرع بى راى زدن با شما انجام ندهم، و حق شما را از موقع آن به تاخير نيفكنم، و تا آن را نرسانم وقفه اى در آن روا ندانم، و همه شما را در حق برابر دانم، و چون چنين كردم نعمت دادن شما بر خداست و طاعت من بر عهده شماست، و چون شما را خواندم درنگ نداريد، و در آنچه صلاح است پاى پس مگذاريد، و در سختيها در شويد و آن را آسان شماريد اگر چنين پايدار نباشيد، كسى نزد من خوارتر از كجرفتار شما نخواهد بود، و كيفر او را سخت گردانم، و رخصت رهايى را از من نخواهد شنود. پس اين دستورها را از اميران خود بگيريد و فرمان آنان را چندانكه خدا كارتان را بدان سازوار مى دارد بپذيريد!