نامه 039-به عمروعاص - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 039-به عمروعاص

به عمرو پسر عاص تو دينت را پيرو دنياى كسى كردى كه گمراهى اش آشكار است و زشتى او پديدار. آزادمرد را در مجلس خويش زشت مى گويد و بردبار را به هنگام آميزش سفيه مى شمارد. تو سر در پى او نهادى و به طلب زيادت او ايستادى. چون سگ كه پى شير رود، و به چنگال آن نگرد و زيادت شكار او را انتظار برد. پس دنيا و آخرت خود را به باد دادى و اگر خواهان حق بودى بر آنچه مى خواستى دست مى نهادى. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابوسفيان مسلط ساخت سزاى كارى را كه كرديد بدهم، و اگر مرا عاجز كردن توانيد و خود پايدار مانيد، آنچه پيش روى شماست براى شما بدتر است كه آن عذاب خداست.

نامه 040-به يكى از كارگزاران خود

به يكى از عاملان خود از تو به من خبرى رسيده است، اگر چنان كرده باشى پروردگار خود را به خشم آورده باشى، و امام خويش را نافرمانى كرده، و امانت خود را از دست داده. به من خبر داده اند تو كشت زمين را برداشته و آنچه پايت بدان رسيده براى خود نگاهداشته اى، و آنچه در دستت بوده خورده اى. حساب خود را به من بازپس بده و بدان كه حساب خدا بزرگتر از حساب مردمان است.

نامه 041-به يكى از كارگزارانش

به يكى از عاملان خود من تو را در امانت شريك خود داشتم، و از هر كس به خويش نزديكتر پنداشتم، و هيچ يك از خاندانم براى يارى و مددكارى ام چون تو مورد اعتماد نبود، و امانتدار من نمى نمود. پس چون ديدى روزگار پسر عمويت را بيازرد، و دشمن بر او دست برد، و امانت مسلمانان تباه گرديد، و اين امت بى تدبير و بى پناه، با پسرعمويت نرد مخالفت باختى و با آنان كه از او به يكسو شدند به راه جدايى تاختى، و با كسانى كه دست از يارى اش برداشتند دمساز گشتى، و با خيانتكاران هم آواز. پس نه پسرعمويت را يار بودى، و نه امانت را كارساز. گويى كوششت براى خدا نبود، يا حكم پروردگار تو را روشن نمى نمود، و يا مى خواستى با اين امت در دنيايشان حيله بازى، و در بهره گيرى از غنيمت آنان دستخوش فريبشان سازى. چون مجال بيشتر در خيانت به امت به دستت افتاد، شتابان حمله نمودى و تند برجستى و آنچه توانستى از مالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند بربودى. چنانكه گرگ تيزتك برآيد و بز زخم خورده و از كارافتاده را بربايد.

/ 253