خطبه 151-فتنه هاى آينده - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از اين خطبه است روزگار بر آنان دراز شد، تا خوارى را به نهايت رسانند، و خود را مستوجب بلاى زمانه گردانند، و چون پايان مدت نزديك گرديد و گروهى آسايش خود را در پيوستن به فتنه ديد، آنان دست به پيكارشان گشادند، و با شكيبايى كه كردند، بر خدا منت ننهادند، و جان باختن در راه حق را بزرگ نشماردند. پس چون قضاى آمده با پايان مدت بلا سازوار شد، شمشيرها در راه حق آختند، و بصيرتى را- كه در كار دين داشتند- آشكار ساختند. طاعت پروردگار خويش را پذيرفتند، و فرمان واعظ خود را شنفتند، و چون خدا فرستاده خود را نزد خويش برد، گروهى به گذشته برگرديدند، و با پيمودن راههاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستانى كه خود گزيدند پيوستند، و از خويشاوند گسستند. از وسيلتى كه به دوستى آن مامور بودند جدا افتادند، و بنيان را از بن برافكندند، و در جاى ديگر بنا نهادند. كانهاى هر گونه گناهند، و هر فتنه جو را درگاه و پناه. از اين سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستى به سنت فرعونيان، يا از همه بريده و دل به دنيا بسته، و يا پيوند خود را با دين گسسته.

خطبه 151-فتنه هاى آينده

خدا را سپاس مى گويم، و از او يارى مى جويم در راندن شيطان، و دور ساختن آن، و نيفتادن در دامهايش كه نهد و فريببها كه دهد، و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست، و محمد بنده او و فرستاده اوست، و منتخب و گزيده او. هيچ آفريده را در فضيلت به پايه او نتوان آورد، و فقدان او را جبران نتوان كرد. شهرها به نور هدايت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهى تيره بود، و نادانى بر همه جا چيره، و درشتخويى و ستمكارى را همگان پذيره. مردم حرام را حلال مى شمردند، و خردمند را خوار مى گرفتند. مى زيستند، بى داشتن پيامبران، مى مردند، خداناشناس و بى ايمان.

و شما اى عربها! آماج بلايى هستيد كه نزديك است. از مستيهاى نعمت بپرهيزيد، و از سختيهاى عقوبت بترسيد و بگريزيد، و بر جاى خويش بمانيد آنگاه كه شبهت گردى برآرد، و يا فتنه راه كج پيش پاى گذارد، و هنگامى كه طليعه آن آشكار شود، و نهفته اش پديدار، كارش استوار باشد و آسيايش به كار كه فتنه از رهگذرهاى نهانى درآيد، و به زشتى و رسوايى گرايد. آغازش چون عنفوان جوانى، خوش و دلربا، آثارش چون نشانه هايى كه از ضربت سنگ بر جاى ماند، زشت و نازيبا. ستمكاران اين فتنه را به ارث پذيرند، با عهدى كه از يكديگر گيرند. نخستين آنان پيشواى آخرين است و آخرين ايشان اقتدا كننده به نخستين. بر سر دنياى دون بر يكديگر پيشدستى نمايند، و چون سگان اين مردار گنديده را از هم ربايند، و ديرى نپايد كه تابع از متبوع بيزار باشد، و امير از مامور در آزار. دشمنان از هم جدا شوند، و با لعنت يكديگر را ديدار كنند. پس فتنه سر بر آرد. سخت لرزاننده. در هم كوبنده، و خزان خزان رونده.- در آن فتنه- دلها پس از پايدارى دو دلى پذيرند، و مردانى كه سلامت مانده بودند، گمراهى پيش گيرند. به هنگام هجوم آن، هوا و هوسها گونه گون بود و بسيار، و به وقت پديد شدن آن، راى

درست به نادرست آميخته گردد- و شناختن آن دشوار-. كسى را كه بدان نزديك شود، بشكند و دو تا كند، و كسى را كه در آن بكوشد، خرد سازد و از هم جدا كند. به دندان يكديگر را بخايند، همچون خران وحشى كه در رمه گرد آيند. رشته تافته دين گسسته گردد، و نشانه هاى راه راست پوشيده، و چشمه حكمت خشك و خوشيده. ستمكاران در آن فتنه به سخن آيند، و بيابان نشينان را با سوهان ستم بسايند، و با سينه مركب جور خرد نمايند. تكروان از غبار آن فتنه تباه گردند، و سواران- قدرت- درونش به هلاكت رسند. با قضاى ناگوار درآيد، خون دوشد و خون پالايد. در نشان دين رخنه افكند، و يقين استوار را بشكند. زيركان از آن فتنه بگريزند. و پليدان به سر و سامان دادن كارش برخيزند. با رعد و برقى است بسيار، و آماده كارزار. پيوند خويشاوندى در آن، بريده باشد و- مردم- از اسلام جدا گرديده. آن كه از آن فتنه به كنار است از آسيبش بيمار است، و آن كه خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند.

از اين خطبه است - در آن فتنه- كشته اى است كه خونش به رايگان است، و ترسانى كه پناه خواه از اين و آن است. فريبشان دهند با بستن پيمان، و مغرورشان سازند به نام ايمان. پس نمودارهاى فتنه و نشانه هاى بدعت مباشيد، و آن را كه پيوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و اركان طاعت بر آن پايدار، بر خود لازم شماريد. و بر خدا درآييد، ستمديده، نه ستم شما به ديگران رسيده. و بپرهيزيد از در افتادن به دامگاههاى شيطان، و آنجا كه در آن دشمنى خيزد با اين و آن. لقمه حرام در دلهاى خود در مياريد چه، بر آن كس كه معصيت را بر شما نهى فرموده و راه طاعت را برايتان آسان نموده، در معرض ديداريد.

/ 253