به عبدالله پسر عباس اما بعد، تو از اجل خويش پيش نخواهى افتاد، و آنچه را روزى تو نيست به تو نخواهند داد. و بدان كه روزگار دو روز است، روزى به سود توست و روزى به زيان تو و اين كه دنيا خانه اى است گردان، از دست اين به دست آن. آنچه از آن توست هر چند ناتوان باشى خود را به تو خواهد رساند، و آنچه از آن به زيان توست به نيروى خود بازش نتوانى گرداند.
نامه 073-به معاويه
به معاويه اما بعد، من با پاسخهاى پياپى به گفته هايت، و شنيدن مضمون نامه هايت، راى خود را سست مى شمارم و زيركى خود را به خطا منسوب مى دارم، و تو كه از من چيزهايى را خواستارى و نامه مى نويسى و پاسخ انتظار دارى، كسى را مانى كه به خواب گران رود، و خوابهاى بى اساس بيند، يا چون سرگردانى ايستاده كه ايستادنش بر وى دشوار افتاده. آنچه به سروقت وى آمده به سود اوست يا به زيان وى، نمى داند و تو آن نيستى بلكه او به تو ماند. به خدا سوگند اگر نه آن بود كه ماندنت را مى خواستم، بلاهايى از من به تو مى رسيد كه استخوان را بكوبد و گوشت را آب كند، و بدان كه شيطان تو را نمى گذارد تا به نيكوترين كارت بپردازى و اندرزى را كه به سود توست بشنوى و آويزه گوش سازى.
نامه 074-پيمان ميان ربيعه و يمن
و از پيمانى است از آن حضرت كه ميان ربيعه و يمن نوشت از خط هشام بن كلبى نقل شده است اين پيمان نامه اى است كه مردم يمن و ربيعه آن را پذيرفته اند، چه آنان كه در شهر حاضرند، و چه آنان كه در بيابان به سر مى برند. آنان پيرو كتاب خدايند مردم را به كتاب خدا مى خوانند و به پذيرفتن آن وامى دارند، و هر كه را به كتاب خدا بخواند و بدان فرمان دهد پذيرفته دارند. نه برابرآن بهايى گيرند و نه به جاى آن چيزى را پذيرند، و آنان برابر كسى كه خلاف اين پيمان بود يا آن را واگذارد، يك سخنند. بعضى بعض ديگر را ياورند، و به خاطر سرزنش اين و خشم آن پيمان خود را نشكنند، و نه براى آنكه قومى قوم ديگر را خوار دارد و موجب دشنام آنان را فراهم آرد. آن كه حاضر است و كسى كه حاضر نيست گواه است بر اين پيمان، و آن كه بردبار است و آن كه از خرد تهى است و آن كه داناست و آن كه نادان. و عهد و ميثاق خدا بر اين جمله بر عهده آنهاست. همانا از پيمان خدا پرسش خواهد شد، و على بن ابى طالب نوشت.