اى مردمى كه به تن فراهميد و در خواهشها مخالف هميد، سخنانتان تيز، چنان كه سنگ خاره را گدازد، و كردارتان كند، چنان كه دشمن را درباره شما به طمع اندازد. در بزم، جوينده مرد ستيزند و در رزم، پوينده راه گريز. آن كه از شما يارى خواهد خوار است، و دل تيمار خوارتان از آسايش به كنار. بهانه هاى نا بخردانه مى آوريد، و چون وامدارى كه پى در پى مهلت خواهد امروز و فردا مى كنيد. آن كه تن به خوارى داده، دفع ستم را چگونه شايد؟ كه حق جز با كوشش بدست نيايد. حال كه خانه شما را گرفتند براى كدام خانه پيكار مى كنيد؟ و پس از من در كنار كدام امام كار زار مى كنيد؟ به خدا سوگند، فريفته كسى است كه فريب شما را خورد، و بى نصيب كسى است كه انتظار پيروزى از شما برد. تير بى پيكان را مانيد، كه آسيبى به دشمن نمى رساند، به خدا سوگند، نه گفته شما را باور، و نه سوداى ياريتان را در سر، و نه دشمن را از شما برحذر مى دارم. دردتان چيست؟ و دارويتان كدام است؟ و شما را چه عادت و مرام است؟ آخر شاميان هم، چون شمايند. اين همه گفتار بى كردار؟ بى پروا و نا پرهيزگار و در غير حق طمع كار؟
خطبه 030-درباره قتل عثمان
درباره كشتن عثمان اگر كشتن عثمان را فرمان داده بودم قاتل مى بودم. و اگر مردمان را از قتل وى باز داشته بودم، يارى او كرده بودم. ليكن جز اين نيست: آن كه او را يارى كرد، نتواند گفت من از آن كه او را خوار گذارد بهترم، و آن كه او را خوار گذارد، نتواند گفت آن كه او را يارى كرد، از من بهتر است، در كوتاه سخن روش او را براى شما بگويم: بى مشورت ديگران به كار پرداخت، و كارها را تباه ساخت، شما با او به سر نبرديد، و كار را از اندازه به در برديد. خدا را حكمى است كه دگرگونى نپذيرد، و دامن خودخواه و ناشكيبا را بگيرد.