خطبه 097-در ستم بنى اميه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 097-در ستم بنى اميه

و از سخنان آن حضرت است به خدا كه، بر سر كار بمانند تا حرامى از خداى را نگذارند جز آنكه آن را حلال شمارند، و پيمانى استوار نماند، جز آنكه آن را بگسلانند، و خانه اى در دهستان و خيمه اى در بيابان نبود جز آنكه ستم آنان بدان رسد و ويرانش گرداند، و بد رفتارى شان مردم آنجا را بگريزاند. تا آنجا كه دو دسته بگريند: دسته براى دين خود كه از دست داده اند، و دسته اى براى دنياى خويش كه بدان نرسيده اند، و يارى يكى ديگرى را چون يارى بنده باشد به مولا، اگر حاضر است راه او پويد و اگر غايب است بد او گويد، و تا آنكه هر كس گمان وى به پروردگار نيكوتر بود، رنج او در آن بلا بيشتر بود. پس اگر پروردگار شما را عافيتى داد بپذيريد، و اگر به بلايى مبتلا ساخت، شكيبايى پيش گيريد كه عاقبت از آن پرهيزگاران است.

خطبه 098-در گريز از دنيا

او را بر آنچه بوده سپاس مى گوييم، و براى آنچه بود، در كار خويش از او يارى مى جوييم، و از او مى خواهيم تا دينمان را به سلامت دارد، آنچنان كه از او مى خواهيم تا تنهامان درست ماند.

بندگان خدا! شما را سفارش مى كنم اين دنيا را كه وانهنده شماست واگذاريد، هر چند وانهادن آن را دوست نمى داريد. دنيايى كه تن ها را كهنه مى كند، هر چند نو شدن آن را خوش داريد. مثل شما و دنيا، چون گروهى همسفر است كه به راهى مى روند، و تا در نگرند آن را مى سپرند، و يا قصد رسيدن به نشانى كرده اند، و گويى بدان رسيده اند. چه كوتاه است فرصت كسى كه تازد تا راهى كه در پيش دارد به سر رسد، و يا آنكه روزى فرصت دارد نه بيش- و مرگش از در رسد-، و خواهانى شتابان در پى او افتاده، و او را مى راند تا در دنيا نماند. پس در عزت و ناز دنيا بر يكديگر پيشدستى مكنيد، و به آرايش و آسايش آن شادمان مشويد، و از زيان و سختى آن ناشكيبا مباشيد. كه عزت و نازش پايان يافتنى است، و آرايش و آسايش آن سپرى شدنى، و زيان و سختى آن تمام شدنى، و هر مدتى از آن سرآمدنى و هر زنده آن مردنى. آيا نشانه ها كه از گذشتگان به جاى مانده شما را از دوستى دنيا باز نمى دارد؟ و اگر خردمنديد مرگ پدرانتان كه در گذشته اند، جاى بينايى و پند گرفتن ندارد. نمى بينيد گذشتگان شما باز نمى آيند، و ماندگان نمى پايند! نمى بينيد مردم دنيا روز را به شب و شب را به روز مى آرند

و هر يك حالتى دارند! مرده اى است كه بر او مويند. زنده اى كه تسليتش گويند. افتاده اى بيمار، بيمارپرسى تيمارخوار. و ديگرى كه جان مى دهد، و دنيا جويى كه مرگ به دنبالش مى دود، و غافلى به خود وا نگذاشته و ماندگان پى گذشتگان را داشته. هان! بر هم زننده لذتها، تيره كننده شهوتها، و برنده آرزوها را به ياد آريد آنگاه كه به كارهاى زشت شتاب مى آريد، و از خدا يارى خواهيد بر گزاردن واجب او- چنان كه شايد-، و نعمت و احسان او كه به شمار نيايد.

/ 253