خطبه 111-درباره ملك الموت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سى كه بدان گمان بد نيارد، يا در آن خود را از بيم وى ايمن شمارد. پس بدانيد- و شما مى دانيد- كه آن را خواهيد واگذاشت، و از آن رخت خواهيد برداشت، و پند گيريد در آن از آنان كه گفتند: از ما نيرومندتر كيست؟ - بر دوشها- به گورهاشان بردند، بى آنكه سوارشان خوانند، و در قبرهاشان فرود آوردند و مهمانشان ندانند. از پهنه زمين، براى آنان گورها ساختند، و از خاك كفنها پرداختند، و از استخوان پوسيده ها همسايگان. همسايگانى بى زبان. نه خواننده را پاسخ دهند، نه ستمى را باز دارند، و نه به نوحه گرى توجهى دارند. اگر باران بر آنان ببارد شادمان نگردند، و اگر خشكسالى بود، نوميد نباشند. فراهمند و يكان يكان، همسايه هايند و دوران. به هم نزديكند، و هم را نمى بينند. كنار همند و از هم كناره مى گيرند. بردبارانى كينه هاشان رفته، بى خبرانى، حسدهاشان مرده، نه از ايشان بيم آزارى و نه از آنان اميد يارى. روى زمين را هشتند و در دل آن نهفتند. فراخى را نهادند و در تنگناى خفتند. به جاى زندگى با كسان، غربت را گزيدند، و به جاى روشنايى در تاريكى خزيدند. چنان كه در آن آمدند، آن را ترك گفتند، نه پاى افزار در پا، و نه بر تن قبا. با كردار خود از آن رخت بستند

و به زندگانى هميشگى و خانه جاودانى پيوستند، چنان كه خداى سبحان گويد: چنان كه اول آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مى گردانيم، وعده اى است بر ما، و همانا ما اين كار را كننده ايم.

خطبه 111-درباره ملك الموت

كه در آن ذكر ملك الموت را كرده است آيا چون به خانه اى درآمد از آمدن او آگاه مى شوى؟ آيا هنگامى كه يكى را مى ميراند، او را مى بينى، بچه را چگونه در شكم مادر مى ميراند؟ از راه اندام مادر به درون او در مى شود؟ يا روح به اذن پروردگارش بدو پاسخ مى دهد؟ يا او با كودك، درون شكم مادر به سر مى برد؟ آن كه وصف آفريده اى چون خود را نتواند، صفت كردن خداى خويش را چگونه داند.

خطبه 112-در نكوهش دنيا

شما را از اين دنيا مى پرهيزانم، كه منزلگاهى است ناپايدار، نه خانه ماندن و نه جايگاه قرار. خود را آراسته، و به آرايش خويش شيفته است، و ديگران را به زينت خويشتن فريفته. خانه اى نزد خداوند آن خوار- و متاعى بى مقدار-. حلال آن را به حرامش معجون داشته است، و خوبى آن را به بدى اش مقرون و زندگانى اش را به مرگ آميخته است، و در كاسه شهدش، شرنگ ريخته است. خداوند تعالى آن را براى دوستانش نگزيد، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد. خير آن اندك است، و شر آن آماده، فراهم آن پريشان، و ملك آن ربوده، و آبادان آن رو به ويرانى نهاده. آنچه ويران گردد، خانه خوبى نيست و به كار نيايد، و عمرى كه چون توشه پايان پذيرد، زندگانى به شمار نيايد. و روزگارى كه چون پيمودن راه به سرآيد، دير نپايد. آنچه را خدا بر شما واجب كرده مطلوب خود شماريد، و توفيق گزاردن حقى را كه از شما خواسته، هم از او چشم داريد، و پيش از آنكه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بداريد.

/ 253