خطبه 197-منع از دشنام شاميان - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 197-منع از دشنام شاميان

چون شنيد كه گروهى از ياران او شاميان را در جنگ صفين دشنام مى گويند من خوش ندارم شما دشنام گو باشيد. ليكن اگر كرده هاى آنان را باز گوييد، و حالشان را فراياد آريد به صواب نزديكتر بود و در عذرخواهى رساتر. و به جاى دشنام بگوييد خدايا ما و آنان را از كشته شدن برهان! و ميان ما و ايشان سازش قرار گردان و از گمراهى شان به راه راست برسان! تا آن كه حق را نمى داند بشناسد و آن كه براى دشمنى مى رود و بدان آزمند است باز ايستد.

خطبه 198-بازداشتن امام حسن از ...

و فرمود آن حضرت در يكى از روزهاى صفين، چون امام حسن (ع) را ديد كه آهنگ جنگ كرده است اين جوان را نگه داريد و به آمدن با منش مگذاريد- تا قصد جنگ نكند- و پشت مرا نشكند. دريغم آيد كه اين دو را مرگ در رسد و با كشته شدن آنان دودمان رسول خدا (ص) به سر رسد. (و گفته او (ع) املكو عنى هذا الغلام، از برترين گفتار و فصيحترين سخنان است.)

خطبه 199-درباره حكميت

چون ياران او در كار حكمين با وى دودلى نشان دادند اى مردم! پيوسته كار من با شما به دلخواهم بود، تا آنكه جنگ ناتوانتان نمود. به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت، و كسانى را به جا گذاشت، براى دشمنانتان زيان بيشتر داشت. من ديروز فرمان مى دادم، و امروز فرمانم مى دهند. ديروز باز مى داشتم، و امروز بازم مى دارند. شما زنده ماندن را دوست داريد، و مرا نرسد به چيزى وادارمتان كه ناخوش مى انگاريد.

خطبه 200-در خانه علاء حارثى

در بصره امام به خانه علاء پسر زياد حارثى كه از ياران او بود رفت تا حال وى را بپرسد، چون فراخى خانه او را ديد فرمود: اين خانه فراخ در دنيا به چه كارت آيد كه در آخرت نيازت به چنين خانه اى بيشتر شايد! آرى و اگر خواهانى بدان به آخرت رسيدن هم توانى: در آن به پذيرايى مهمان خواهى نشست و با خويشاوندانت خواهى پيوست، و حقوقى را كه بر گردن دارى بيرون توانى ساخت و به مستحقانش رسانى، و بدينسان به آخرت نيز توانى پرداخت. (علاء گفت: اى اميرمومنان! از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى كنم. فرمود: چرا؟ گفت: جامه اى پشمين به تن كرده و از دنيا روى برگردانده. امام فرمود: او را نزد من آريد- چون نزد وى آمد بدو گفت:-) اى دشمنك خويش! شيطان سرگشته ات كرده و از راهت بدر برده. بر زن و فرزندانت رحمت نمى آرى، و چنين مى پندارى كه خدا آنچه را پاكيزه است، بر تو روا فرموده، اما ناخشنود است كه از آن بردارى؟ تو نزد خدا خوارمايه تر از آنى كه مى پندارى! (گفت: اى اميرمومنان! و تو در اين پوشاك زبر تن آزار باشى و خوراك دشوارخوار؟ فرمود:) واى بر تو! من نه چون توام، كه خدا بر پيشوايان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند

تا مستمندى تنگدست را به هيجان نيارند و به طغيان واندارند.

/ 253