خطبه 087-در بيان هلاكت مردم
اما بعد، خداوند ستمكاران روزگار را شكست نداده، جز آن كه نخست آنان را لختى مهلت داده، و در آسايش به رويشان گشاده. و شكست هيچ مردمى را نبسته، جز از پس آنكه - گرد- سختى و بلا بر سرشان نشسته. پس در كمتر آن دشوارى كه از آن استقبال كرديد و اندك آن سختى كه بدان پشت كرديد، مايه عبرت است. نه هر كه دلى دارد، به خردى داننده است و نه هر كه گوشى دارد نيك شنونده است، و نه هر كه ديده اى دارد بيننده است. در شگفتم! و چرا شگفتى نكنم از خطاى فرقه هاى چنين، با گونه گونه حجتهاشان در دين. نه پى پيامبرى را مى گيرند و نه پذيراى كردار جا نشينند. نه غيب را باور دارند، و نه عيب را وا مى گذارند. به شبهتها كار مى كنند و به راه شهوتها مى روند. معروف نزدشان چيزى است كه شناسند و بدان خرسندند، و منكر آن است كه آن را نپسندند. در مشكلات خود را پناه جاى، شمارند، و در گشودن مهمات به راى خويش تكيه دارند. گويى هر يك از آنان امام خويش است كه در حكمى كه مى دهد- بى تشويش است- چنان بيند كه به استوارترين دستاويزها چنگ زده و محكمترين وسيلتها را به كار برده.خطبه 088-مردم پيش از بعثت
او را هنگامى فرستاد كه: پيامبران نبودند، و مردمان در خوابى دراز مى غنودند، اسب فتنه در جولان، كارها پريشان، آتش جنگها فروزان، جهان تيره، فريب دنيا بر همه چيره، باغ آن افسرده، برگ آن زرد و پژمرده، از ميوه اش نوميد، آبش در دل زمين ناپديد، نشانه هاى رستگارى ناپيدا، علامتهاى گمراهى هويدا، دنيا با مردم خود ناخوشروى، و با خواهنده خويش ترش ابروى، بارش محنت و آزار، خوردنى آن مردار، درونش بيم، برونش تيغ مرگبار. پس بندگان خدا! عبرت گيريد. و كرده هاى پدران و برادران خود را به ياد آريد، كه چگونه در گرو آن كردارند، و حساب آن را عهده دارند. به جانم سوگند، هنوز ميان شما و آنان روزگارى نگذشته و سالها و قرنها فاصله نگشته. و امروز كه ديده به جهان گشوده ايد چندان دور نيست از روزى كه در پشت آنان بوده ايد. به خدا كه، پيامبر آنان را چيزى نشنواند، جز آنكه من امروز آن را به شما مى شنوانم. گوشى كه شما امروز داريد همانند آن است كه ديروز به آنان دادند، و ديدگانى كه اكنون داريد چون ديده ها است كه براى آنان گشادند دلهايى كه در سينه شما نهادند، همانند دلهاست كه در آن روزگار به آنان دادند. به خدا سوگند، چيزى را به شما ننمودندكه آنان ندانستند، و چيزى را خاص شما نكردند، كه آنان از آن محروم ماندند. اكنون فتنه بر شما فرود آمد، همچون شترى كه مهارش جنبان است، و ميانبندش سست و نااستوار، و سوارى بر آن دشوار. مبادا آنچه مردم دنيا را فريفت، شما را بفريبد، كه آن دامى است چون سايه گسترده- همه را به دام اندازد-، و تا دم مرگ رهاشان نسازد.