چون پس ازفرستادن جرير پسر عبدالله بجلى نزد معاويه، ياران امام بدو گفتند ساز جنگ را آماده فرما: همانا آماده شدن من براى نبرد با مردم شام، حالى كه جرير نزد آنهاست، بستن در آشتى با شام است، و بازداشتن شاميان از خير طاعت امام اگر راه آن جويند و طريق آشتى پويند. من جرير را گفته ام كه تا چه مدت در شام بمان! اگر بيش از آن بماند فريب خورده است يا نافرمان، و راى من اين است كه بردبار باشيم نه شتابان. پس با نرمى و مدارا دست به كار شويد، و ناخوش نمى دارم كه آماده پيكار شويد. من اين كار را نيك سنجيدم، و درون و برون آن را ژرف ديدم، بايد جنگيد يا به كفر گراييد. مردم حاكمى داشتند كه بدعتها پديد آورد، و زبان طعن آنان را دراز كرد، بدو خرده گرفتند و كينه كشيدند. كار را دگرگون ساختند و پايان آن را ديدند.
خطبه 044-سرزنش مصقله پسر هبيره
(چون مصقله، پسر هبيره شيبانى نزد معاويه گريخت، و اين هنگامى بود كه اسيران بنى ناجيه را از عامل اميرالمومنين خريد، و آنان را آزاد ساخت. چون امام مال را از او طلبيد، خيانت كرد و به شام رفت.) خدا مصقله را خير ندهاد! كارى كرد چون كار آزادگان، و گريختنى چون گريختن بندگان، هنوزآفرين گويش را به سخن نياورده، خاموش ساخت، و ستاينده اش را تصديق نكرده به سرزنش وا داشت. اگر مانده بود آنچه در توان داشت مى گرفتيم، و مانده را تا گشايشى در مال براى او پديد آيد انتظار مى برديم.
خطبه 045-گذرگاه دنيا
سپاس خداى را، كه نوميد نيستم از رحمت او، تهيدست نيستم از نعمت او، و نه مايوس از مغفرت او، و سر نپيچيده از عبادت او. خدايى كه رحمت او پيوسته است، و نعمت او ناگسسته. دنيا خانه اى است ناپايدار، و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و ديار. دنيا شيرين است و خوشنما، در پى خواهانش شتابان و پويا، و دل بيننده را فريبا. پس رخت از آن بربنديد با نيكوترين توشه اى كه شما را آماده است، و مپرسيد در دنيا افزون از آنچه شما را بسنده است. و مخواهيد در آن بيشتر از آنچه شما را كفايت كننده است.