نامه 011-به گروهى از سپاهيان - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پندارى خون عثمان را مى خواهى! تو ميدانى عثمان را چه كسانى كشتند. خواهان خون اويى، از آنان بخواه! مى بينم كه چون جنگ دندان به تو فرو برد به فرياد آيى - و- چون شتران كه از سنگينى بار بنالند ناله نمايى، و مى بينم لشكريانت با ناشكيبايى از ضربتهاى دمادم و بلاهاى سخت و بر خاك افتادن در پى هم، مرا به كتاب خدا بخوانند حالى كه كافرند و در انكار، و يا بيعت كرده اند و از بيعت دست بردار.

نامه 011-به گروهى از سپاهيان

به لشكرى كه آنان را به سروقت دشمن فرستاد چون به سروقت دشمن رفتيد يا دشمن بر سر شما آمد، لشكرگاهتان را بر فراز بلنديها، يا دامنه كوهها، يا بين رودخانه ها قرار دهيد تا شما را پناه و دشمن را مانعى بر سر راه بود، و جنگتان از يك سو يا دو سو آغاز شود، و در ستيغ كوهها و فراز پشته ها، ديده بانها بگماريد، مبادا دشمن از جايى آيد كه مى ترسيد يا جايى كه از آن بيم نداريد، و بدانيد كه پيشروان لشكر، ديده هاى آنانند و ديده هاى پيشروان جاسوسانند. مبادا پراكنده شويد! و چون فرود مى آييد، با هم فرود آييد، و چون كوچ كرديد، با هم كوچ كنيد، و چون شب شما را فراگرفت، نيزه ها را گرداگرد خود برپا داريد و مخوابيد جز اندك، يا لختى بخوابيد و لختى بيدار مانيد.

نامه 012-به معقل بن قيس الرياحى

به معقل پسر قيس رياحى، هنگامى كه او را با سه هزار تن در مقدمه سپاه خود به شام فرستاد. از خدايى بترس كه از ديدار او ناچارى، و جز آستانش پايانى ندارى. جنگ مكن، مگر با آن كه با تو بجنگد. در خنكى بامداد و پسين، راه بسپار و در گرمگاه سپاه را فرود آر، و در رفتن شتاب ميار! سر شب راه مرو كه خدا آن را خاص آسودن كرده است و بار گشودن، نه كوچ نمودن. پس سر شب خود را آسوده دار و باركشت را از خستگى بر آر! و چون شب را آسودى، هنگامى كه سحر پديدار شود يا سپيده بامداد آشكار، به راه بيفت در پناه بركت پروردگار، و چون دشمن را ديدى در ميان لشكرت بايست، و به دشمن چندان نزديك مشو چون كسى كه خواهد دست به جنگ برآرد، و نه چنان دور باش مانند آن كه از كارزار بيم دارد، تا آنكه فرمان من به تو رسد، و كينه آنان شما را واندارد كه جنگ را آغاز كنيد از آن پيش كه به راه راستشان بخوانيد و در عذر را به رويشان فراز كنيد.

نامه 013-به دو نفر از اميران لشگر

به دو تن از اميران سپاهش من، مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهيانى كه در فرمان شماست، امير كردم. گفته او را بشنويد و از وى فرمان بريد! او را چون زره و سپر نگهبان خود كنيد كه مالك را نه سستى است و نه لغزش، و نه كندى كند آنجا كه شتاب بايد، و نه شتاب گيرد آنجا كه كندى شايد.

نامه 014-به سپاهيانش

به سپاهيان خود، پيش از ديدار دشمن در صفين با آنان مجنگيد، مگر به جنگ دست يازند. چرا كه- سپاس خدا را- حجت با شماست، و رها كردنشان تا دست به پيكار گشايند حجتى ديگر براى شما بر آنهاست. اگر به خواست خدا شكست خوردند و گريختند، آن را كه پشت كرده مكشيد و كسى را كه دفاع از خود نتواند آسيب مرسانيد، و زخم خورده را از پا درمياريد. زنان را با زدن بر ميان گيزانيد هر چند آبروى شما را بريزند يا اميرانتان را دشنام گويند، كه توان زنان اندك است و جانشان ناتوان و خردشان دستخوش نقصان. آنگاه كه زنان در شرك به سر مى بردند مامور بوديم دست از آنان باز داريم، و در جاهليت اگر مردى با سنگ يا چوبدستى بر زنى حمله مى برد، او و فرزندانى را كه از پس او آيند بدين كار سرزنش مى كردند.

/ 253