ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كه او را هرگز چنان كه بايد نتوانند شناخت-. او نه بزرگى است داراى درازا و پهنا و ژرفا گرديده، و درازى و پهنى و ژرفايى، او را داراى جسمى بزرگ گردانيده، و نه تناورى است حدها آن را به نهايت رسانيده و كالبدى ستبرش گردانيده، بلكه بزرگى او در مقام و رقبت است، و عظمت او در قدرت و سلطنت، و گواهى مى دهم كه محمد (ص) بنده اوست، و فرستاده برگزيده او، و امانتدار پسنديده اوست. درود خدا بر او و آل او باد. او را را حجتهاى الزام كننده فرستاد، و با پيروزى آشكار، و راه پديدار. پس رسالت خود را آشكارا رساند، و- مردم را- به راه راست واداشت و آن راه را بديشان نماياند. نشانه ها برپا كرد براى راه يافتن، با چراعهايى روشن. رشته هاى- احكام- اسلام را استوار كرد. و دستاويزهاى آن را محكم و پايدار.
ز اين خطبه است در صفت آفرينش گونه هاى جانداران و اگر در بزرگى قدرت و كلانى نعمت - او- مى انديشيدند، به راه راست باز مى گرديدند، و از- آتش- سوزان عذاب مى ترسيدند، لكين دلها بيمار است و بينشها عيبدار. آيا به خردترين چيزى كه آفريده نمى نگرند، كه چسان آفرينش او را استوار داشته و تركيب آن را برقرار؟ آن را شنوايى و بينايى بخشيده و برايش استخوان و پوست آفريده. بنگريد به مورچه و خردى جثه آن، و لطافتش، در برون و نهان. چنان است كه به گوشه چشمش نتوان ديد، و با انديشيدن به چگونگى خلقتش نتوان رسيد. چگونه بر زمين جنبد و به روزى خود خنبد. دانه را به لانه خود برد، و در قرارگاه خويش آماده اش كند. در گرما براى سرماى خود فراهم آرد، و به هنگام درون رفتن، برون شدن را فرا ياد دارد. رزق او پذرفته گرديده و روزى اش درخور وى رسيده. نعمت دهنده او را وانگذارد، و پاداش دهنده محرومش ندارد، هر چند بر خشك سنگى باشد صاف و تابان، يا بر سنگى فسرده- در بيابان-، و اگر بنگرى در گذرگاههاى خوراك او كه- چسان- از بالا و زير- پيوسته است به هم-، و آنچه درون اوست از غضروفهاى آويخته به دنده تا شكم، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم، از آف

رينش او جز شگفتى نتوانى، و در وصف او به رنج درمانى. پس، بزرگ است خدايى كه او را بر دست و پاهايش برپا داشت و بر ستونهاى - بدنش- نگاه داشت. در آفرينش آن آفريننده اى با او انباز نبود، و در خلقت آن توانايى، وى را كار ساز نه. اگر فكرت خود را در گونه گون راهها - ى آفرينش- بگردانى تا خود را به نهايت آن راهها رسانى، تو را جز اين نشان ندهد كه آفريننده مورچه و خرما بن يكى بود، به خاطر دقتى كه جدا جدا - در آفرينش- هر چيز به كار رفته است، و اختلاف دقيق و ديرياب كه در خلقت هر جاندار با جاندارى ديگر نهفته است، و- ميان- كلان و نازك اندام، و گران و سبك، و نيرومند و ناتوان، در آفرينش جز همانندى نيست، و خلقت آسمان، و هوا، و بادها، و آب يكى است. پس بنگر در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ، و شب و روز رنگارنگ، و روان گشتن اين درياها، و فراوانى اين كوهها، و درازى ستيغهاى كوه، و گونه گونى لغتها و زبانهاى- مردم انبوه-. پس واى بر آن كه تقدير كننده را نپذيرد، و تدبير كننده را ناآشنا گيرد. پنداشته اند همچون گياهانند كه آنان را كارنده اى نيست و اختلاف صورتهاشان را سازنده اى. در آنچه ادعا كردند حجتى نياوردند. آيا هيچ بنايى بود بى
سازنده، يا جنايتى بى جنايت كننده؟

/ 253