ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
پس بدو بخروشيد و در دفع او بكوشيد. به خدا سوگند، او بر اصل شما فخر كرد، و گوهرتان را پستتر از گوهر خود شمرد، و بر تبارتان حمله آورد و سوارانش را بر سر شما تازاند و با پيادگانش راهتان را مسدود گرداند چنانكه از هر جا شكارتان مى كند و انگشتانتان را مى برد، نه با نيرنگ خود را توانيد بازداشت و نه افسونى را به دفع بلا دانيد گماشت. در دايره ذلت خوار، و در چنبره اى تنگ گرفتار، و دستخوش مردن و از چهار سو اسير بلا بودن. پس آتش عصبيت را كه در دلهاتان نهفته است خاموش سازيد، و كينه هاى جاهليت را براندازيد كه اين حميت در مسلمان از آفتهاى شيطان است و نازيدنهاى او و بر آغاليدنها و افسون دميدنهاى او. تاج افتخار فروتنى را بر سرهاى خويش نهيد، و گردنفرازى را به زير پاهاى خود بيفكنيد، و- رشته- تكبر را از گردنهاتان فرود آريد، و افتادگى را همچون مرزى ميان خود و دشمن بشماريد: شيطان و سپاهيان او، كه او را در هر ملتى سپاهيان است و ياران و پيادگان و سواران. همچون- قابيل- مباشيد كه بر برادر خود تكبر نمود، و خدا او را هيچ برترى نداده بود جز كه او خود را بزرگ پن داشت، چون حسد وى را به دشمنى- برادر- واداشت، حميت، آتش در دل او فروزيد و شيطان باد كبر در دماغ وى دميد، و خدا كيفر او را پشيمانى داد، و گناهان قاتلان را تا روز قيامت در گردن او نهاد.