ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

من در خردى بزرگان عرب را به خاك انداختم و سركردگان ربيعه و مضر را هلاك ساختم. شما مى دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، و خويشاونديم با او در چه نسبت است. آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد، و مرا در بستر خود مى خوابانيد چنانكه تنم را به تن خويش مى سود و بوى خوش خود را به من مى بويانيد. و گاه بود كه چيزى را مى جويد، سپس آن را به من مى خورانيد. از من دروغى در گفتار نشنيد، و خطايى در كردار نديد. هنگامى كه از شير گرفته شد خدا بزرگترين فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشين او فرمود تا راههاى بزرگوارى را پيمود، و خويهاى نيكوى جهان را فراهم نمود. و من در پى او بودم- در سفر و حضر- چنانكه شتر بچه در پى مادر. هر روز براى من از اخلاق خود نشانه اى برپا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت. هر سال در حراء خلوت مى گزيد، من او را مى ديدم و جز من كسى وى را نمى ديد. آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا (ص) و خديجه در آن بود، در هيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود، من سومين آنان بودم. روشنايى وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوت را مى شنودم. من هنگامى كه وحى بر او (ص) فرود آمد، آواى شيطان را ش
نيدم. گفتم: اى فرستاده خدا اين آوا چيست؟ گفت: اين شيطان است كه از آن كه او را نپرستند نوميد و نگران است. همانا تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم، و مى بينى آنچه را من مى بينم، جز اينكه تو پيامبر نيستى و وزيرى و بر راه خير مى روى- و مومنان را اميرى-.

و من با او بودم، هنگامى كه مهتران قريش نزد وى آمدند، و گفتند: اى محمد (ص) ! تو دعوى كارى بزرگ مى كنى كه نه پدرانت چنان دعويى داشتند، نه كسى از خاندانت. ما چيزى را از تو مى خواهيم اگر آن را پذيرفتى و به ما نماياندى، مى دانيم تو پيامبر و فرستاده اى وگرنه مى دانيم جادوگرى دروغگويى. گفت (ص) : چه مى پرسيد؟ گفتند: اين درخت را براى ما بخوان تا با رگ و ريشه برآيد و پيش روى تو درآيد. گفت (ص) : خدا بر هر چيز تواناست. اگر خدا براى شما چنين كرد، مى گرويد، و به حق گواهى مى دهيد؟ گفتند: آرى. گفت: من آنچه را مى خواهيد به شما نشان خواهم داد. و من مى دانم شما به راه خير باز نمى گرديد. و در ميان شما كسى است كه در چاه افكنده شود و كسى است كه گروهها را به هم پيوندد و لشكر فراهم آورد. سپس گفت (ص) : اى درخت اگر به خدا و روز رستاخيز گرويده اى و مى دانى من فرستاده خدايم با رگ و ريشه از جاى بر آى، و پيش روى من درآى به فرمان خداى. پس به خدايى كه او را به راستى برانگيخت، رگ و ريشه درخت از هم گسيخت و از جاى برآمد بانگى سخت كنان و چون پرندگان پرزنان تا پيش روى رسول خدا (ص) بيامد، و شاخه فرازين خود را بر رسول خدا (ص) گسترد، و
يكى از شاخه هايش را بر دوش من آورد، و من در سوى راست او (ص) بودم. پس چون آنان اين- معجزه- را ديدند، از روى برترى جويى و گردنكشى گفتند: بگو تا نيم آن نزد تو آيد و نيم ديگر بر جاى ماند. پس او درخت را چنين فرمان داد و نيم آن رو سوى او نهاد، پيش آمدنى سخت شگفت آور، و با بانگى هر چه سختتر. چنانكه مى خواست خود را به رسول خدا (ص) بپيچد. پس آنان از روى ناسپاسى و سركشى گفتند: اين نيم را بفرما تا نزد نيم خود باز رود چنانكه بود و او درخت را چنان فرمود. پس درخت باز گرديد و من گفتم: لا اله الا الله، اى فرستاده خدا! من نخستين كسم كه به تو گرويد، و نخستين كس كه اقرار كرد كه درخت آنچه را فرمودى به فرمان خدا به جا آورد. تا پيامبرى تو را گواهى دهد و گفته تو را بزرگ دارد. پس آنان گفتند: نه كه ساحرى است دروغگو، شگفت جادوگر، و كار او. و چه كسى تو را در كارت تصديق كند جز او! - و قصدشان من بودم-. من از مردمى هستم كه در راه خدا از سرزنش ملامت كنندگان باز نمى ايستند. نشانه هاى آنان، نشانه راستكاران و سخنشان، گفتار درست كرداران. زنده داران شبند- به عبادت- و نشانه هاى روزند- براى هدايت- چنگ در ريسمان قرآن زده اند! و سنت خدا و فرستاده

او را زنده كرده اند. نه بزرگى مى فروشند، و نه برترى جويى دارند، نه خيانت مى كنند و نه تبهكارند. دلهاشان در بهشت است و تن هاشان را به كار- عبادت- وا مى دارند.

/ 253