و بدان! كسى كه بارگى اش روز و شب است او را براند هر چند وى ايستاده ماند، و راه را بپيمايد، هر چند كه برجاى بود و راحت نمايد. و به يقين بدان كه تو هرگز به آرزويت دست نخواهى يافت، و از اجل روى نتوانى برتافت، و به راه كسى هستى كه پيش از تو مى شتافت. پس آنچه را مى خواهى آسان گير و در آنچه به دست مى كنى طريق نيك را بپذير راه چه بسا جستجو كه به از دست شدن مايه كشاند راه. و هر جوينده روزى نيابد و هر آهسته رو محروم نماند. نفس خود را از هر پستى گرامى دار، هر چند تو را بدانچه خواهانى رساند، چه آنچه را از خود بر سر اين كار مى نهى، هرگز به تو برنگرداند. بنده ديگرى مباش حالى كه خدايت آزاد آفريده، و در آن نيكى كه جزبابدى به دست نيايد و آن توانگرى كه جز با سختى و خوارى بدان نرسند، كسى چه خوبى ديده؟ و بپرهيز از اينكه بارگيهاى طمع تو را برانند، و به آبشخورهاى هلاكت رسانند، و اگر توانى ميان خود و خدا، خداوند نعمتى را حجاب نگردانى، چنان كن كه دانى، چه تو بهرهاى خود را بيابى و حصه خويش را بگيرى و محروم نمانى، و اندكى از جانب خداى سبحان بزرگتر و گراميتر است از بسيار آفريدگان، هر چند همه از اوست اندك يا فراوان. و جبران آنچه به نگفتن به دست نياورده اى آسانتر بود تا تدارك آنچه به گفتن از دست داده اى، كه نگاهدارى آنچه درآوند است به استوار بستن آن به بنداست، و نگاه داشتن آنچه به دستهايت دارى دوست تر دارم تا به گرفتن آنچه دردست ديگرى است دست پيش آرى، و تلخى نوميدى بهتر تا از اين وآن طلبيدن، و ورزيدن با پارسايى بهتر تا بى نيازى و به گناه آلوده گرديدن، و مرد بهتر از هر كس نگهبان راز خويش است و بسا كوشنده كه براى زيانى كوشد كه او را در پيش است. آن كه پر گويد ياوه سراست، و آن كه بينديشد بيناست. با نيكان بنشين تا از آنان به حساب آيى و از بدان بپرهيز تا در شما رايشان درنيايى. بد خوراكى است كه از حرام به دست شود، و ستم بر ناتوان زشتترين ستم بود. جايى كه مدارا درشتى به حساب آيد به جاى مدارا درشتى بايد، بسا كه دارو بيمارى شود و درد درمان گردد، بسا اندرز دهد آن كه از او اندرز نپايند، و خيانت كند آن كه پى اندرز نزد او آيند، و بپرهيز از تكيه كردنت بر آرزوها كه آن كالاى احمقان است، و خرد به خاطر سپردن تجربه هاست، و بهتر چيز كه آزمودى آن بود كه پند تو در آن است. فرصت را غنيمت دان پيش از آنكه از دست رود و اندوهى گلوگير شو
د. هر خواهنده به مقصود نرسد و هر رفته باز نگردد. از جمله زيانها توشه رفتن فراهم نياوردن است و آخرت را تباه كردن. هر كارى را پايانى بود و آنچه برايت مقدر شده زودا كه به تو رسد. سوداگر به خطرات كننده خويش است، و بسا اندك كه بالنده تر از بيش است.