ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید جعفر شهیدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نه در ياور بى مقدار سودى بود، و نه در دوست به تهمت گرفتار. چندانكه زمانه رام توست آن را آسان گير و به اميد بيشتر، خطر را بر خود مپذير، و بپرهيز، از آنكه ستيزه جويى چون اسب سركش تو را بردارد و به گرداب هلاكت درآرد. چون برادرت از تو ببرد خود را به پيوند با او وادار، و چون روى برگرداند، مهربانى پيش آر، و چون بخل ورزد از بخشش دريغ مدار، و هنگام دورى كردنش از نزديك شدن، و به وقت سختگيرى اش از نرمى كردن ، و به هنگام گناهش از عذر خواستن. چنانكه گويى تو بنده اويى، و چونان كه او تو را نعمت داده و حقى برگردنت نهاده، و مبادا اين نيكى را آنجا كنى كه نبايد، يا درباره آن كس كه نشايد. دشمن دوستت را دوست مگير تا دوستت را دشمن نباشى، و در پندى كه به برادرت مى دهى نيك بود يا زشت بايد با اخلاص باشى. خشم خود را اندك اندك بياشام كه من جرعه اى شيرين تر از آن ننوشيدم و پايانى گواراتر از آن نديدم. نرمى كن بدان كه با تو درشتى كند، باشد كه به زودى نرم شود. با دشمن خويش به بخشش رفتار كن كه آن شيرين ترين دو پيروزى است انتقام از او كشيدن يا بروى بخشيدن. اگر خواستى از برادرت ببرى، جايى براى دوستى او نزد خود باقى گذار كه اگر

روزى بروى آشكار گرديد، بدان وسيلت بدان تواند رسيد كسى كه به تو گمان نيك برد با كرده نيك گمانش را راست كن. و حق برادرت را به اعتماد دوستى كه با او دارى ضايع مگردان، چه آن كس كه حق او را ضايع كرده اى برادرت نبود. و مبادا با رفتارى كه با كسان خود كنى بدبختترين شان كرده باشى. در آن كه تو را نخواهد دل مبند، و مبادا برادرت را در پيوند با تو گسستن عذرى بود قويتر از تو در پيوند با او بستن، و مبادا در بدى رساندن بهانه اى اش باشد قويتر از تو در نيكويى كردن، و ستم آن كه بر تو ستم كند در ديده ات بزرگ نيايد، چه او در زيان خود و سود تو كوشش نمايد، و پاداش آن كه تو را شاد كند آن نيست كه با وى بدى كنى.
بدان پسركم كه روزى دوتاست آن كه آن را بجويى، و آن كه تو را جويد، و اگر نزد آن نروى راه به سوى تو پويد. چه زشت است فروتنى هنگام نيازمندى، و درشتى به وقت بى نيازى. بهره تو از دنيا همان است كه آبادانى خانه آخرتت بدان است. اگر بدانچه از دستت رفته مى زارى، پس زارى كن به همه آنچه دردست ندارى. از آنچه نبوده است بر آنچه بوده دليل گير، كه كارها همانندند و يكديگر را نظير. از آنان مباش كه پند سودشان ندهد جز با بسيار آزردن، كه خردمند پند به ادب گيرد و چارپا با تازيانه خوردن. اندوه ها را كه به تو روى آرد از خود دور گردان، با دل نهادن بر شكيبايى و اعتقاد بى گمان. آن كه از عدالت بگرديد به ستم گراييد. يار به منزلت خويشاوند است، و دوست كسى است كه در نهان به آيين دوستى پايبند است، و هواى نفس را با رنج پيوند است. بسا نزديك كه از دور دورتر است، و بسا دور كه از نزديك نزديكتر. و بيگانه كسى است كه او را دوستى نيست. آن كه پاى از حق برون نهد راه بر او تنگ شود. هر كه اندازه خود بداند حرمتش باقى ماند. استوارترين رشته اى كه تو راست رشته اى است كه ميان تو و خداست. آن كه در كار تو نپايد، دشمنت به حساب آيد. آنجا كه طمع به هلا

كت كشاند، نوميد ماندن به رسيدن مقصود ماند. نه هر رخنه اى را آشكار توان ديدونه بر هر فرصتى توان رسيد. بود كه بينا به خطاات تد و كور به مقصد خود رسد.

/ 253