مقام افاضه رحمت و نعمت ببندگان است. معنى آيه اول چنين ميشود:
مىماند پروردگارت كه داراى صفات جلال و جمال است خدائى كه در مقام ذات بالاتر از همه و در مقام نعمت، معطى و مفيض همه نعمتها است. در كشّاف از رسول خدا صلّى الله عليه وآله نقل شده: «ألظّوا بيا ذا الجلال و الاكرام» بخواندن خدا با اين جمله مداومت كنيد و آنحضرت كسى را ديد كه نماز ميخواند و ميگفت يا ذا الجلال و الاكرام فرمود: دعايت مستجاب شد.
كره
(بر وزن فلس و قفل) ناپسند داشتن و امتناع. «كره الشّىء كرها و كراهة: ضدّ احبّه» ايضا كره (بفتح اول) بمعنى ناپسند شدن است. «كره الامر: قبح». لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ انفال: 8.
تا حق را ثابت و باطل را ابطال كند هر چند گناهكاران ناپسند دارند.
در صحاح، قاموس، مصباح، مفردات و اقرب نقل شده: كره بفتح اول ناپسندى و مشقّتى است كه از خارج بر شخص وارد و تحميل شود و بضمّ اول مشقّتى كه از درون و نفس انسان باشد.
اين مطلب مورد تأييد قرآن مجيد است زيرا فقط در سه جا كره بضمّ اول آمده كه هر سه راجع بمشقت نفسى و درونى است كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ بقره: 216.
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً احقاف:
15. معلوم است كه كره در هر دو آيه از درون آدمى است نه از خارج.
كره بفتح اول پنج بار بكار رفته و ظاهرا همه از خارج است مثل فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً فصلت: 11. بآسمانها و زمين گفت:
بيائيد با رغبت يا كراهت يعنى حتما بايد فرمان بريد اگر برغبت نباشد مجبوريد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً نساء: 19.
در تفسير عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل