راجع بمكان در «كون» سخن گفتهايم. افعالى از «مكن» مشتقّاند از قبيل: امكن، مكّن، تمكّن و غيره كه همه بمعنى قدرت و اقتدار و قدرت دادن بكار ميروند.احتمال هست كه اصل همه «كون» باشد. وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يوسف: 21. و همانطور بيوسف در سرزمين مصر تمكّن و قدرت داديم وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ احقاف: 26.«ان» در آيه نافيه است يعنى: گذشتگان را تمكّن و قدرت داديم در آنچه بشما در آن تمكّن نداديم (منظور اين است كه آنها از شما در قدرت و امكانات بيشتر بودند).أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ قصص:57. گفتهاند: معنى جعل به «نُمَكِّنْ» تضمين شده يعنى: آيا براى آنها حرم امنى قرار نداديم كه ميوههاى هر چيز بآن جمع ميشود؟ و بقولى «حَرَماً» ظرف است يعنى آيا آنها را در حرم امنى تمكّن و قدرت نداديم؟.