ملتئم كند و محال عقلى هم در بين نيست.
3- چطور شد اين واقعه با اين اهميّت در هيچ يك از رصد خانهها رصد نشد و شهرت نيافت و تاريخ از آن ياد نكرد؟
در جواب گفتهاند: در حجاز و نواحى آن در آن روز رصد خانه وجود نداشت و رصد خانهها در هند، يونان و غيره بود، بلاديكه داراى رصد خانه بودهاند ميان آنها و مكّه از حيث افق تفاوت بسيار است و ماه چنانكه نقل كردهاند بدر و چهارده شبه بوده و در اول شب بهنگام طلوع منشقّ شد و دقائقى چند در آنحال ماند سپس بحالت اول در آمد بدين وجه طلوع آن در بلاد ديگر بحالت التيام واقع شده است. امروز تقاويم مينويسند در فلان مملكت ماه خسوف خواهد كرد آنطور هم ميشود ولى تا رسيدن بمملكت ديگر از خسوف خارج شده و تمام ديده ميشود.
وآنگهى چه مانعى دارد كه مردم غير مكّه از ديدن آن غفلت كنند، لازم نيست مردم از هر علامت آسمانى با خبر باشند باضافه شايد ارباب كنيسه و مشركان آنرا روى اغراض خويش مكتوم كرده باشند.
اشكال ديگر
اشكال ديگرى در اينجا هست كه احتياج ببررسى كامل دارد و آن اينكه بنا بر ظهور آيه، انشقاق واقع شده و مشركين اهميت نداده و گفتهاند اين جادوئى است محكم و نقل شده كه كفّار شق القمر را از آنحضرت خواستند، حال آنكه بنا بر تصريح قرآن خدا قول داده اعجازيكه كفّار اقتراح ميكنند و ميخواهند نفرستد پس چطور شده كه كفّار خواستهاند و خدا شق القمر كرده است؟
توضيح اينكه: خداوند براى تأييد و اثبات نبوّت پيامبران معجزه ميفرستد مثل عصا و يد بيضاء و معجزات عيسى و قرآن ولى معجزهايكه كفّار در اسلام خواستهاند بناى خدا اين است كه آنرا نفرستد زيرا در صورت