وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ قصص: 80. تفهيم نميشوند آنرا مگر صابران ياد داده نميشوند آن را مگر خويشتن داران. يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً فرقان: 75. روبرو ميشوند در آن با تحيّت و سلام.
الْقاء
انداختن هر چيز است به محليكه مىبينى آنگاه در عرف بهر انداختن اسم شده است (راغب).
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ اعراف: 107. فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ يوسف: 96. كه در هر دو مطلق انداختن است و در وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مائده: 64. القاء معنوى مراد است.
تَلَقّى
بمعنى تفهّم و اخذ است «تلقّيت منه» يعنى از او اخذ و قبول كردم (مجمع) در اقرب الموارد آمده «تلقّى الشّىء: تلقّنه» يعنى آن را فهميد فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ بقره: 37. آدم از پروردگارش كلماتى اخذ كرد و خدا بآدم توبه نمود. إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ نور: 15. آنگاه كه افك را بزبان اخذ ميكرديد و زبان بزبان ميگردانديد.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ ق: 17. آنگاه كه دو اخذ كننده و فهمنده اخذ ميكنند اعمال را كه در راست و چپ انسان نشستهاند ظاهرا مراد از قعيد پيوسته بودن آنهاست بموجب روايات يكى نويسنده اعمال نيك و ديگرى نويسنده اعمال بد است.
وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ انبياء: 103. مىپذيرند آنها را ملائكه و گويند: اين روز شماست كه وعده داده ميشديد.
الْتِقاء
ملاقات دو شىء است همديگر را مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ رحمن: 19. قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا آل عمران: 13.
لِقاءُ اللّه
گفتهاند لقاء اللّه بمعنى