داده و «يا أُولِي الْأَلْبابِ» فرموده است چنانكه در آيه فوق. يعنى اى انسانهاى متفكّر در قصاص زندگى هست و اگر بيانديشيد خواهيد دانست.
وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ بقره:
197. اى خردمندان از عذاب من و عدالت من بترسيد فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ مائده: 100. طلاق: 10.
در بقيّه آيات تذكّر و عبرت را متوجّه آنها فرموده است لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ يوسف: 111.
إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ زمر: 9.
لبث
توقّف. اقامت. «لبث بالمكان لبثا: مكث و اقام» راغب ملازمت نيز قيد كرده. فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ هود: 69. درنگ نكرد تا گوساله بريانى آورد. وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ شعراء: 18. از زندگيت سالهائى در ميان ما ماندى.
لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً نباء: 23.
ماندگانند در آن روزگارانى.
تلبّث نيز بمعنى توقّف است وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً احزاب: 14.
لبد
وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً جنّ: 19.
لبد را در آيه بضمّ و كسر اوّل خوانده و در قرآنها بكسر اوّل است.
لبود بمعنى اقامت، چسبيدن، ازدحام و جمع شدن آمده است و آن در آيه جمع لبدة بضمّ اوّل بمعنى ملاصق، مجتمع و متراكم است ناگفته نماند: از آيه 16 سوره جنّ لحن كلام تغيير يافته و متوجّه مشركين است لذا ضمير «كادُوا- يَكُونُونَ» ظاهرا راجع بآنهاست مراد از «لِبَداً» متراكم بودن است در اقرب الموارد گفته: لبد هر پشم و موى متراكم و پيچيده است بعلت چسبيده بودن بعضى ببعضى لبد ناميده شده. ظاهرا وقت نماز خواندن آنحضرت، كفّار براى مزاحمت و تماشا باطرافش جمع شده و ميخواستند از سر و كله همديگر بالا روند معنى آيه چنين ميشود: و چون بنده خدا بنماز برخاست نزديك بود بر او متراكم شوند.
بنظر بعضى متراكم بودن راجع به