قوس
ذراع. كمان. آن در اصل بمعنى اندازهگيرى است «قاس الشّىء بغيره قوسا: قدّره على مثاله» سپس از جمله معانى آن كمان (تير اندازى) و ذراع است چنانكه در قاموس و اقرب باين تعبير «القوس الذّراع لانّه يقاس به» است در تفسير خازن نيز آمده و در «قاب» از مجمع نقل شد و آن اختيار ابن مسعود است. فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى نجم: 9. مراد از قوسين در آيه دو ذراع يا دو كمان است و در صورت دوم ظاهرا فاصله دو سر كمان مراد است. اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.قاع
فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً. فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً طه: 105 و 106.قاع بمعنى زمين هموار است كه كوه و جنگل در آن نباشد (قاموس). صفصف زمين هموار بىعلف است گوئى در هموارى مثل يك صف ميباشد (مجمع) ظاهرا قاع و صفصف هر دو بيك معنى است ضمير «يَنْسِفُها» به جبال و ضمير «فَيَذَرُها» بزمين بر ميگردد يعنى بگو خدايم كوهها را ريز ريز و پراكنده ميكند و زمين را بيابانى هموار و مسطح ميگرداند. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است.(قيعه) وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً نور: 39.قيعة چنانكه در قاموس و اقرب و(1) قوت: روزى: آن در اصل بمعنى نگهدارى است، روزى را از آن قوت گويند كه سبب بقاء زندگى است. راغب گويد، «القوت: ما يمسك الرمق من الرزق» جمع آن اقوات است وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ فصلت: 10. وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً نساء: 85 مقيت بمعنى حافظ و نگهدارنده است «اقاته، حفظه و اقتدر عليه».