غلبه و ذليل كردن و در هر يك بكار رود (راغب) فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ ضحى: 9. يتيم را ذليل و بىچاره مكن (و آن بواسطه از بين بردن مال اوست) و آن تقريبا مرادف با ظلم است.قهر بمعنى غلبه توأم است با توانائى مثل وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ اعراف:127. يعنى: ما بالا دست آنهائيم ما بآنها چيرهايم ظاهرا «قاهرون» خبر بعد از خبر است. چنانكه در آيه وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ انعام: 18. «فوق» خبر بعد از خبر است يعنى: او غالب و بالا دست بندگانش ميباشد.
قهّار
صيغه مبالغه و از اسماء حسنى است و شش بار در قرآن كريم بكار رفته أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ يوسف: 39. آيا ارباب ضدّ هم و پراكنده بهتر است يا خداى يكتا و بسيار غالب و توانا.وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ابراهيم:48. بسيار قاهر توأم با بسيار توانا است.
قاب
ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى. فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى. فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى نجم: 8- 10. در مجمع فرموده قاب، قيب، قاد، قيد عبارت است از مقدار شىء يعنى سپس نزديك و نزديكتر شد و باندازه دو كمان يا نزديكتر بود سپس ببنده خدا وحى كرد آنچه وحى