مرح - قاموس قرآن جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
«بحر» و «برزخ».(مَريج) بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ ق: 5. بلكه حق را آنگاه كه بآنها آمد تكذيب كردند و آنها در امرى مختلطند شايد مراد از مريج آن باشد كه بعضى قرآن را پس از انكار، سحر، بعضى كلام شاعر، بعضى كلام ديوانه ميدانند يعنى در تكذيب هم يكنواخت نيستند مثل كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ. الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ حجر: 90 و 91.خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ. وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ رحمن: 14 و 15. انسان را از گل خشكيده همچون سفال، آفريد و جانّ را از آميختهاى از آتش، نظير اين آيه است وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ حجر: 27. رجوع شود به «جنّ» بند 2. مارج را شعله بىدود نيز گفتهاند.(مرجان) يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ رحمن: 22. كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ رحمن: 58. مرجان را مرواريد كوچك (صغار اللؤلؤ) گفتهاند ايضا مرجان مشهور كه از دريا ميرويد اگر طراوت و صفاء رنگ مراد باشد ظاهرا منظور از آن در آيه مرجان مشهور است رجوع شود به «حور»مرح
فرح شديد كه عبارت اخراى خودپسندى است «مرح الرّجل مرحا: اشتدّ فرحه و نشاطه حتّى جاوز القدر و تبختر و اختال» ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ غافر: 75. اين براى آنست كه در زمين بىجهت شادمانى و تكبّر ميكرديد (و بحق خاضع نبوديد).وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً اسراء:37- لقمان: 18. مرح (بر وزن فرس) مصدر است در موضع حال تقديرش «ذا مرح» است يعنى در زمين بتكبّر راه مرو.مرد
آنچه از اقوال اهل لغت بدست ميايد اين است كه مرد بمعنى عارى بودن و بمعنى مستمر بودن است.