آب گرفتند تا بآنها دشمن و مايه اندوه شود.
لقف
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ اعراف: 117. «تَلْقَفُ» در سوره طه:
69 و شعراء: 45. نيز آمده است آنرا حفص بنقل از عاصم بتخفيف قاف و ديگران بتشديد قاف خواندهاند.
راغب گويد: لقف، القاف، تلقّف: بمعنى گرفتن شىء است بزيركى خواه با دست گرفته شود يا با دهان.
قاموس، طبرسى ذيل آيه طه و اقرب الموارد، لقف را اخذ بسرعت گفتهاند. در مجمع ذيل آيه اعراف گفته تلقّف و تلقّم هر دو يكى است شاعر گويد:
انت عصا موسى الّتى لم تزل تلقف ما يأفكه السّاحر در نهج البلاغه خطبه 208 آمده:
«... رآه و سمع منه و لقف عنه» يعنى رسول خدا صلّى الله عليه وآله را ديده و از او شنيده و از وى اخذ كرده است. معنى جامع آن اخذ است خواه با دهان باشد يا با دست چنانكه از راغب نقل شد و يا با گوش چنانكه از نهج البلاغه آورديم. لقف در آيه فوق بمعنى بلعيدن است.
يعنى بموسى وحى كرديم كه عصايت را بيانداز آنگاه عصا فرو مىبرد آنچه را كه بدروغ ميگفتند مارهاست. اين لفظ سه بار بيشتر در قرآن نيامده و همه در باره بلعيدن جادوى ساحران بوسيله عصاى موسى ميباشد.
لقم
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ صافات: 142. در مجمع فرموده:
التقام بمعنى بلعيدن لقمه است در قاموس لقم بسرعت خوردن و التقام بلعيدن است يعنى: ماهى يونس عليه السّلام را بلعيدن است يعنى: ماهى يونس عليه السّلام را بلعيد در حاليكه او ملامت كننده يا ملامت شده بود رجوع شود به «لوم» اين لفظ فقط يكبار در قرآن يافته است.
لقمان
انسان كامل و معروف كه نامش دو بار در قرآن مجيد ذكر شده:
وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ