قَسْم
(بر وزن فلس) و قسمة بمعنى تجزيه و افراز است نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا زخرف: 32. ما معيشت آنها را در زندگى دنيا تقسيم كردهايم.(استقسام): طلب قسمت است و در تقسيم نيز بكار رفته مثل وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ مائده: 3. و از اينكه با ازلام قسمت كنيد، رجوع شود به «زلم». كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ. الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ حجر: 90 و 91. رجوع شود به «عضين».راجع به فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً ذاريات:4. رجوع كنيد به «جرى».(قسمة): هم مصدر آمده مثل وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ نساء: 8.و هم بمعنى مفعول مثل وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ ... قمر: 28. بگو آب ميان آنها و شتر صالح مقسوم است. أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ زخرف: 32.قسم
(بر وزن فرس) سوگند.وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ واقعة:76. اگر بدانيد آن سوگند بزرگى است.«اقسم باللّه» يعنى سوگند ياد كرد بخدا، اصل آن چنانكه راغب گفته از قسامه است و قسامه بنا بر قول اقرب الموارد جماعتى است كه بر چيزى سوگند ميخورند و آنرا ميگيرند و يا بچيزى گواهى ميدهند.راغب گفته: قسامه سوگندهائى است كه بر اولياء مقتول تقسيم ميشود يعنى چون ادّعا كردند زيد عمرو را كشته بايد هر يك در صورت عدم شاهد بر ادعاى خويش قسم بخورند. على هذا معناى قسمت در قسم بمعنى سوگند نيز ملحوظ است.افعال قسم در قرآن بيشتر از باب افعال آمده مثل وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ ... انعام: 109. فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ. وَ ما لا تُبْصِرُونَ حاقّه:38 و 39.از مفاعله و تفاعل نيز آمده است