آنچه از استعمال قرآن بدست ميايد اين است كه كفالت راجع بر نفس و شخص است نه بر مال يعنى ضمانت و عهدهدار بودن بانسان بعكس ضمانت كه عهدهدار بودن بر مال است مثل إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ آل عمران: 44.آنگاه كه تيرهاى قرعه را ميانداختند تا كدامشان كفالت مريم را بعهده گيرد. ايضا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ قصص: 12 و طه: 40.كه هر دو در باره كفالت بر موسى عليه السّلام است.كَفَّلَها زَكَرِيَّا آل عمران:37. آنرا در آيه مخفف و مشدّد خواندهاند ولى در قرآن مشدّد است و فاعل آن «اللّه» است يعنى خدا زكريّا را بمريم كفيل كرد. و اگر مخفّف باشد يعنى: زكريّا كفالت مريم را بعهده گرفت.(اكفال) در آيه وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ ص:23. اگر اكفال بمعنى كفيل كردن باشد پس كفالت در مال نيز بكار رفته كه آن راجع به نعجه است ولى گمان بيشتر آنست كه بمعنى تمليك و نصيب قرار دادن باشد چنانكه در «كفل» بكسر كاف در ذيل خواهد آمد. در اقرب الموارد اكفال را