عيب. در قاموس گفته:«اللّمز: العيب و الاشارة بالعين» در نهايه نيز عيب معنى كرده، در اقرب الموارد آمده: «لمزه لمزا: عابه» همچنين است قول طبرسى در مجمع وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا توبه: 58. بعضى از منافقان در باره صدقات بر تو خرده ميگيرند اگر از آن داده شوند خوشنود گردند.وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ حجرات: 11. بر خودتان عيب نگيريد، در جاى خود گفته شده مسلمانان از حيث دين بحكم يك پيكراند لذا عيب بر ديگران عيب بر خويشتن است.وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ همزه: 1.واى بر هر طعنه زن عيب ساز، لمّاز و لمزه بمعنى كثير اللمز است.
لمس
دست ماليدن «لمسه لمسا:مسّه بيده». وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ انعام:7. اگر كتابى در كاغذ بر تو نازل ميكرديم و دست بر آن مىماليدند حتما كفّار ميگفتند: اين سحرى آشكار است.در لمس طلب ملحوظ است كه دست ماليدن براى دانستن است بدين جهت است كه راغب گويد گاهى از طلب بلمس تعبير آورند، لذا در اقرب از جمله معانى آن گفته: «لمس الشّىء:طلبه» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً جنّ: 8. در