(بر وزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر ميشود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيرهايست كه در چهره آشكار ميشود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد:علّت اين تسميه آنست كه شخص از آن احساس كلفة و مشقّت ميكند.در مجمع فرموده: كلف بمعنى ظهور اثر است و الزام شاقّ را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر ميشود. تكلّف آنست كه انسان كاريرا بمشقّت يا تصنّع انجام دهد.اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده: «كلفت بهذا الامر» يعنى باين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اكلفه غيره» يعنى ديگرى را بآن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن بكار شاقّ است.در نهايه گويد: «الكلف: الولوع بالشّىء مع شغل قلب و مشقّة».اكنون بايد ديد تكليف بمعنى الزام بعمل شاقّ است يا تحبيب و