پيراهن. وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ يوسف: 18. روى پيراهن او خون دروغى آوردند «كذب» بمعنى مكذوب فيه است يعنى خون ديگرى بود بدروغ ميگفتند:خون يوسف است اين كلمه شش بار در قرآن مجيد آمده و همه در باره پيراهن يوسف عليه السّلام است.
قمطرير
شديد در شرّ. «اقمطّر اليوم: اشتدّ» اصل آن بمعنى جمع شدن و جمع كردن است «قمطر الشّىء» يعنى شىء جمع شد يا آنرا جمع كرد پس يوم قمطرير روزى است كه شرّها در آن رويهم انباشته شده إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً انسان: 10. رجوع شود به «عبس». اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است.
قمع
وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ حجّ: 21. مقامع جمع مقمعة بمعنى گرز است اصل آن بمعنى ردع و دفع است، زيرا دشمن با آن دفع ميشود يعنى براى اهل آتش گرزهائى است از آهن. در نهج البلاغه خطبه 159 در وصف رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرموده: «و قمع به البدع المدخولة» خدا بوسيله آنحضرت بدعتهاى وارده