وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ نحل: 91.كفيل چنانكه معلوم شد بمعنى عهدهدار بر انسان است كسيكه با خدا عهد مىبندد و يا بخدا سوگند ياد ميكند خدا را بر خويش عهدهدار و كفيل تعيين ميكند يعنى اينكار را خواهم كرد و گر نه عهده دارم خداست و ميتواند در صورت تخلّف عقوبتم كند.يعنى: چون پيمانى بستيد به پيمان خدا وفا كنيد و سوگندها را پس از محكم كردن نقض نكنيد كه خدا را بر خود كفيل قرار دادهايد و خدا بآنچه ميكنيد داناست.
كفى
كفايت بمعنى بىنيازى است «كفى الشّىء كفاية» يعنى بواسطه آن بىنيازى حاصل شد در مجمع آمده: «الكفاية بلوغ الغاية فى مقدار الحاجة».كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً نساء: 6. بس است و بىنياز ميكند خدا در حسابگرى راجع به زائد بودن و نبودن باء در فاعل «كفى» در اول باب باء صحبت شده بآنجا رجوع شود وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ احزاب: 25. خدا مومنان را از جنگ كفايت كرد و بىنيازى بخشيد كه احزاب خندق را با طوفان و ايجاد رعب و كشته شدن عمرو بن عبدودّ بدست على عليه السّلام وادار به پراكندگى و عقب نشينى كرد.