كثرة بمعنى زيادت است راغب گفته: كثرت و قلّت در كميّت منفصله بكار روند مثل اعداد. وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ اعراف: 86. ياد كنيد آنگاه كه عدّه شما كم بود خدا زيادتان كرد. كثير:بسيار فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ حديد: 26. كثير ممكن است فى نفسه باشد نه با قياس بديگرى مثل وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ ... آل عمران: 146. يعنى مردان خدا كه فى حدّ هم بسيار بودند و مثل مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ مائده: 66. كه كثير در مقابل قليل است. ولى ظاهرا اگر قرينه نباشد لفظ كثير دلالت ندارد كه مقابل آن قليل است بلكه كثرت در خود موصوف است بىآنكه طرف مقابل در نظر گرفته شود.(اكثر): اسم تفضيل است در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است.يعنى در صورتى وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ بقره: 243. گفته ميشود كه بيشتر از نصف مردم شكرگزار نباشند.اين سخن در همه آيات قابل تطبيق نيست و ظاهرا آن در بعضى از آيات بمعنى مطلق زيادت است مثل وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ نساء: 12. پيداست كه «اكثر» در آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميّت دو خواهر يا دو برادر مادرى داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثل وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها