استنباط حكم از آثار طبيعت - قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدتقی شوشتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


استنباط حكم از آثار طبيعت

تشخيص فرزند

مردى دو كنيز داشت، اتفاقا هر دو با هم فرزند زاييدند، يكى پسر و ديگرى دختر، كنيزى كه دختر زاييده بود دخترش را در جاى پسر خوابانيده و پسر را در آغوش گرفت و گفت: پسر فرزند من است، مادر پسر هم مى گفت: پسر فرزند من است. اين قضيه در عهد خلافت اميرالمومنين عليه السلام اتفاق افتاده بود. خصومت به نزد آن حضرت بردند. امام عليه السلام دستور داد شير آنها را بسنجند و فرمود: شير هر كدام كه سنگين تر است پسر از اوست. [ تهذيب، ج 6، ص 315، حديث 180. ]

و بعضى از مورخين قضيه ديگرى از آن حضرت شبيه به همين قضيه در زمان خلافت عمر نقل كرده اند، چنانچه در كتاب التشريف بالمنن... على بن طاووس آمده:شريح قاضى مى گويد: زمانى كه از سوى عمر قاضى بودم روزى مردى به نزد من آمد و گفت: شخصى دو زن يكى آزاد و ديگرى كنيز نزد من به وديعت گذارده و من در خانه اى از آنان نگهدارى مى كردم، بامدادان امروز كه به سراغشان رفتم ديدم هر دو، فرزند زاييده اند يكى پسر و ديگرى دختر، هر كدام، پسر را ادعا مى كنند، اكنون بايد قضاوت كنى.

شريح مى گويد: حكمش را ندانستم، از اين رو نزد عمر رفته ماجرا را براى او نقل كردم.

عمر گفت: چگونه داورى كرده اى؟

شريح: هيچ، اگر مى دانستم كه نزد تو نمى آمدم.

پس عمر اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله را گرد آورد، و من به دستور وى داستان را برايشان شرح دادم. عمر پيرامون مسأله با آنان به گفتگو پرداخت. آنها همه حكم مسأله را به من و عمر رد مى كردند.

عمر گفت: من مرجع و پناهگاه اين مشكل را مى شناسم.

حضار: گويا مقصودت على بن ابى طالب است؟

عمر: آرى.

حضار: به نزد او بفرست بيايد.

عمر: چنين نخواهم كرد او دانشمندى بزرگ است و از طرف هاشم نيز داراى شخصيتى برجسته، برخيزيد به خانه اش برويم.

شريح مى گويد: همگى به سوى خانه على عليه السلام حركت كرديم، پس آن حضرت عليه السلام را ديديم كه در باغستان خود مشغول بيل زدن و كشاورزى بود و اين آيه را با خود زمزمه مى كرد:ايحسب الانسان ان يترك سدى؛ آيا انسان مى پندارد كه واگذاشته مى شود مهمل؟! و پيوسته اشك مى ريخت، و پس از چند لحظه كه آرام شد عمر با همراهانش از آن حضرت اجازه حضور طلبيدند. على عليه السلام خود به نزد آنان آمد و پيراهنى به تن داشت كه بيخ آستينش دو نيم شده بود، و آنگاه به عمر رو كرده و فرمود: براى چه كارى آمده اى؟

عمر: مشكلى پيش آمده است.

شريح داستان را بازگو كرد. على عليه السلام به شريح فرمود: چگونه حكم كرده اى؟

شريح: حكمش را ندانسته ام.

آن حضرت عليه السلام با دست مبارك مقدارى خاك از زمين برداشت و فرمود:

حكم اين مسأله از برداشتن اين خاكها هم آسانتر است. پس آن دو زن را احضار نموده و ظرفى نيز طلبيد و ظرف را به يكى از آنان داده به وى فرمود: در آن شير بدوش، و چون مقدارى شير دوشيد حضرت آن را وزن كرد و سپس ظرف را به ديگرى داده و او نيز به همان اندازه شير دوشيد و حضرت آن را وزن كرد و آنگاه به زنى كه شيرش سبكتر بود فرمود: دخترت را بردار! و به ديگرى فرمود: پسرت را بردار! و در اين موقع به عمر رو كرده و فرمود: مگر نمى دانى خداوند زن را از نظر جسمى و فكرى پايين تر از مرد آفريده و ميراثش را نيز كمتر قرار داده و همچنين شيرش را سبكتر از شير پسر؟ عمر گفت: يا على! خلافت كه حق تو بود خواست به تو برسد ولى قوم تو ابا داشتند.

على "ع": دم فرو بند، ان يوم الفصل كان ميقاتا؛ بدون ترديد روز جدا شدن مردم از يكديگر "روز قيامت" وعده گاه است. ابن شهر آشوب قضيه فوق را در ضمن قضاياى آن حضرت در زمان خلافت عمر نقل كرده و پس از آن مى گويد: اطباء اين دستور را ملاك تشخيص پسر و دختر قرار داده اند. [ مناقب، سروى قضاياه "ع" فى عهد الثانى، ج 1، ص 498. نراقى در خزائن آورده: هرگاه بخواهى بدانى كه فرزند زن آبستن پسر است يا دختر، مقدارى از شير او را در ظرفى قرار ده و بر آن آب بريز، پس اگر شير بالاى آب قرار گرفت مولودش پسر است و گرنه دختر، "خزائن، ص 113" گ. ]

/ 270