مقدمه مولف
سپاس خدايى را سزد كه به عدل و راستى داورى مى كند و آنان را كه مشركين سوى خدا مى پرستند به چيزى حكم نمى كنند و خدا شنوا و بيناست [ سوره مؤمن، آيه 21. ] و درود بر روان پاك پيامبرش محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله كه او را به منظور اجراى فرامين حقه و قوانين عادلانه اش برگزيد، و بر عترت طاهرينش كه پايندگان به عدل هستند و به احكام و مقرراتش حكم مى نمايند، بويژه پسر عمش اميرالمومنين عليه السلام كه مى فرمود: اگر بر بساط قضاوت تكيه زنم حكم مى كنم بين پيروان تورات به توراتشان و پيروان انجيل به انجيلشان و پيروان قرآن به قرآنشان، بطورى كه هر كدام به نطق آمده بگويند: على به عين آنچه كه در ما هست داورى نموده است [ ارشاد، مفيد، ص 15. ] و دشمن بسان دوست اعتراف كرده كه قضاوت على عليه السلام از همه امت صحيح تر بوده است و بارها كه قضاياى مشكلى براى خليفه دوم عمر پيش مى آمد مى گفت: اگر على نبود عمر هلاك مى شد، و بجز على عليه السلام كسى غصه و اندوهش را بر طرف ننموده است.و شيخ كلينى- رحمة الله- در كافى، و صدوق- رحمة الله- درفقيه و مفيد رحمة الله در ارشاد، طوسى رحمة الله در در تهذيب، و سيد رضى رحمة الله در خصائص الائمه، و سروى رحمة الله در مناقب پاره اى از قضاوتهاى آن حضرت عليه السلام را نقل كرده اند.
و جمعى از علماى متقدم كتابهايى مستقل در اين زمينه تاليف نموده اند اگر چه بجز كتاب ابراهيم بن هاشم قمى كه بنا به نقل بعض از مطلعين موجود است، بقيه به ما نرسيده. ولى در كتاب فهرست شيخ طوسى و نجاشى مذكور مى باشند، مانند كتاب اسماعيل بن خالد، و عبدالله بن احمد و محمد بن قيس بجلى، و عبيدالله بن ابى رافع يا پدر او و...
ولى نديده ام كسى از علماى متاخر كتابى جداگانه در اين باره تاليف نموده باشد، و تنها به مقدار يك باب در ضمن كتاب خود اكتفا كرده اند، مانند مرحوم مجلسى در بحار و شيخ حر عاملى در وسائل الشيعه.
چون موضوع مهم بود مايل شدم از قدما پيروى كنم و در اين موضوع كتابى مستقل بنگارم، و بنا به نقل سروى، اهل تسنن در اين خصوص كتابهايى تاليف نموده اند، مانند موفق مكى، و بديهى است كه ما به آن سزاوارتريم. و شيخ مفيد در نموده اند، به ترتيب: قضاوتهاى آن حضرت در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله، و در زمان خلافت هر يك از خلفاى سه گانه، و در زمان خلافت خود آن بزرگوار، ولى من آنها را تحت عنوانهاى ديگرى مرتب نمودم.