پيدايش غلات
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 425 و 426. ] آورده: نخستين كسى كه در زمان اميرالمومنين عليه السلام به آن حضرت غلو ورزيد و او را خدا خواند، عبدالله به سبا بود، هنگامى كه حضرت خطبه مى خواند عبدالله برخاست و چند بار به وى خطاب كرد تو خدا هستى، پس گروهى از اصحاب آن حضرت كه از جمله آنها عبدالله بن عباس بود براى او نزد آن حضرت شفاعت كردند و گفتند: توبه نموده و از عقيده خود بازگشته است، پس على عليه السلام او را بخشيد ولى مشروط به اين كه از كوفه خارج شود. و هنگامى كه خبر شهادت على عليه السلام به عبدالله بن سبا رسيد گفت: به خدا سوگند اگر مغز سرش را در هفتاد هميان برايم بياوريد باز هم مى گويم نمرده و نخواهد مرد تا زمامدار تمام عرب شود. گروهى به عبدالله بن سبا گرويده و با او هم عقيده شدند، از جمله عبدالله بن صبره همدانى و عبدالله بن عمرو كندى و چند تن ديگر. و عده اى از اين افراد به شبهاتى بى اساس تمسك جسته اند. از جمله به گفتار عمر كه، هنگامى كه آن حضرت به موجب حدى چشم مردى را كور كرد، گفت: ما اقول فى يدالله فقات عينا فى حرم الله؛ چه گويم درباره دست خدا كه چشمى را در حرم خدا كور كرد.مؤلّف:
اصل اين قضيه داستانى است كه ابن اثير در نهايه آورده: كه مردى در حال طواف به زنهاى مسلمين نگاه مى كرد، پس اميرالمومنين عليه السلام سيلى به صورتش زد آن مرد به نزد عمر شكايت برد، عمر به او گفت: او بحق تو را زده است چشمى از چشمان خدا تو را رسيده "مقصودش اميرالمومنين بود". [ مناقب سروى، ج 2، ص 55. ]و مانند گفتار خود آن حضرت كه مى فرمايد: بخدا سوگند من در خيبر را با نيروى بشرى بيرون نياوردم بلكه با تاييد و نيروى الهى بيرون آوردم.
و مانند گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله در: لا اله الا الله وحده وحده صدق وعده و نصر عبده كه فرمود: كسى كه تمام احزاب را مغلوب ساخت على بن ابيطالب بود؛ زيرا وقتى كه بزرگ و سردار آنان عمرو بن عبدود را به قتل رساند، ترس و رعب شديدى در ميان آنان پديد آمده همگى پا به فرار گذاشتند. و اما كيفيت جهاد با خوارج را نيز آن حضرت مبتكر بوده؛ زيرا اين گروه در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله نبودند تا آن حضرت حكمشان را روشن سازد.
و امام صادق عليه السلام فرموده: نبرد على عليه السلام با اهل قبله "گروههاى منحرف به ظاهر مسلمان" داراى بركت بوده و اگر با آنان نمى جنگيد، پس از او كسى نمى دانست با اين گروهها چه بايد كرد.
و در مناقب ابن طلحه آمده: شافعى مى گويد مسلمانان روش مقابله با مشركين را از رسول خدا صلى الله عليه و آله فرا گرفتند، و روش مقاتله با باغيان را از على عليه السلام.
دو رويه مختلف
هنگامى كه اميرالمومنين عليه السلام در جنگ جمل بر دشمن پيروز گرديد به ياران خود فرمود: دشمنى را كه از جنگ گريخته تعقيب نكنيد، مجروحان را نكشيد، و كسانى كه در خانه ها پناهنده شده اند در امان هستند، ولى در جنگ صفين، دشمنان را بدون استثنا مى كشت.ابان بن تغلب به ابن شريك گفت: چرا اميرالمومنين در دو جنگ جمل و صفين، دو رويه مختلف معمول داشت؟
ابن شريك گفت: زيرا در جنگ جمل فرماندهان لشكر كه طلحه و زبير بودند در همان ابتداى جنگ كشته شدند ولى در جنگ صفين، فرمانده لشكر، معاويه زنده بود و لشكريان را جمع نموده به جنگ وا مى داشت. [ وسائل الشيعه، ج 11، ص 55. ]