حكم عمر درباره نژاد خروس
جاحظ در كتاب حيوان آورده: در زمان خلافت عمر، دو مرد به وسيله خروس، قمار بازى مى كردند، عمر اين را شنيد پس به قتل نژاد خروس فرمان داد. مردى از انصار به نزد عمر رفت و به او گفت: آيا به كشتن دسته اى مخلوقات خدا كه تسبيح گوى پروردگارشان هستند فرمانى مى دهى؟!عمر متوجه خطاى خود شده حكم خود را لغو كرد. [ حيوان، ج 1، ص 295. ]
عمر و خرافات جاهليت
و نيز در همان كتاب در ضمن بيان خرافات اهل جاهليت آورده: از جمله معتقدات آنان يكى اين بوده كه طائفه جرهم از فرشتگان و دختران آدم به وجود آمده اند و معتقد بوده اند كه هرگاه فرشته اى در آسمان، خدايش را عصيان كند خداوند او را در صورت و طبيعت بشرى به زمين فرو مى فرستد؛ و آفرينش هاروت و ماروت و بلقيس، ملكه سبا را از اين قبيل مى دانسته اند.و همچنين ذوالقرنين را كه گويند مادرش فيرى از نسل آدم و پدرش عبرى از فرشتگان بوده است، و بر همين مبناى خرافى بود كه هنگامى كه عمر شنيد مردى، مرد ديگر را ذوالقرنين صدا مى زد به او گفت: آيا نامهاى پيامبران را تمام كرده ايد كه به اسماء فرشتگاه بالا رفته ايد. [ حيوان، ج 1، ص 187، چاپ مصر. ]