عثمان برخاست
چند نفر از اهل حل [ ساكنين خارج از محدوده و مقصود از حرم مكه معظمه تا مقدار مشخصى از اطراف آن مى باشد. ] كبكى را صيد نموده و آن را پخته به عثمان كه در حال احرام بود تقديم نمودند، عثمان گفت: اين صيدى است كه ما خود آن را شكار ننموده ايم بلكه افرادى غير محرم آن را صيد نموده براى ما آورده اند بنابر اين خوردن آن براى ما بدون مانع مى باشد. از آن ميان مردى گفت: على عليه السلام خوردن چنين صيدى را جايز نمى شمرد.عثمان كسى را به نزد آن حضرت فرستاد. على عليه السلام با قيافه اى خشمگين وارد گرديد، عثمان به آن حضرت گفت: تو زياد با ما مخالفت مى كنى؟
اميرالمومنين عليه السلام فرمود: ياد مى كنم خدا را درباره كسانى از شما كه بخاطر دارند مردى پنج تخم شتر مرغ نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آورد و پيغمبر به وى دوازده نفر از صحابه رسول خدا بر آن گواهى دادند، در اين موقع عثمان برخاست و داخل در خيمه گاه خود گرديد و طعام را براى اهل حل گذاشت. [ مناقب، سروى، ج 1، ص 502. ]