پيرمردى از بكر بن وائل نقل مى كند: در جنگ صفين با حضرت على عليه السلام بودم عمروبن عاص را ديدم كه از ميان لشكر دشمن پارچه سياهى بر سر نيزه اى كرده و آن را بلند نمود. گروهى از مردم گفتند: اين پرچمى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى عمرو بسته "يعنى او بر حق است"، اين گفتار بين مردم پيچيد تا به گوش حضرت على عليه السلام رسيد. آن حضرت به مردم فرمود: مى دانيد داستان اين پرچم چيست؟ داستانش اين است كه رسول خدا آن را براى عمرو بست، و آنگاه فرمود: كيست كه اين پرچم را بگيرد و به شرايطش عمل نمايد. عمرو پرسيد؛ شرايطش چيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يك شرطش اين است كه با آن به جنگ مسلمانان نروى، و ديگر آن كه از جهاد با كفار فرار نكنى. عمرو آن را گرفت و به هيچ كدام از آن دو شرط عمل نكرد به خدا سوگند هم با آن از جنگ مشركين گريخت، و هم امروز به جنگ مسلمانان آمد، قسم به خدائى كه مردم را آفريده، و دانه را شكافته، اين گروه هرگز اسلام نياورده اند، وليكن بناچار اسلام را بر زبان جارى نموده و كفر را پنهان كرده اند و هر وقت كه يارانى براى خود بيابند باز همان دشمنى كه با ما داشته اند اظهار خواهند نمود الا اينكه آنان در صورت ظاهر، نماز را ترك نكرده اند. [ صفين، نصر ص 215. ]