آبستنى دختر
در زمان خلافت عثمان پيرمردى دخترى را به همسرى گرفت پس از مدتى دختر آبستن گرديد، پيرمرد حمل را انكار مى كرد، ماجرا را به نزد عثمان بردند ولى حكم مسأله بر عثمان مشتبه گرديد و از دختر پرسيد؛ آيا او هنوز دوشيزه است، دختر به اين مطلب اقرار نمود. عثمان دستور داد وى را حد زنند.اميرالمومنين عليه السلام اين را شنيد، پس به عثمان فرمود: شايد موقعى كه پيرمرد آميزش نموده رحم زن نطفه را جذب كرده و آبستن شده است، بدون اينكه منجر به افتضاض شود مرد تصديق كرد و گفت: آرى، من هميشه نطفه ام را در ابتداى رحم ريخته ام، بدون اينكه افتضاض حاصل شود.اميرالمومنين عليه السلام فرمود: حمل از همين پيرمرد است و بايد در سزاى انكارى كه كرده عقوبتى تاديبانه شود. و عثمان نيز طبق داورى آن حضرت حكم كرد. [ ارشاد، مفيد، ص 112. ]
دخترى را كه به زنا متهم بود نزد اميرالمومنين عليه السلام آوردند، آن حضرت به چند زن دستور داد دختر را معاينه كنند. آنان پس از رسيدگى گفتند: وى باكره است.
امام عليه السلام فرمود: من هرگز بر دختر باكره حد زنا جارى نمى كنم. و آن حضرت گواهى زنان را در مثل چنين مواردى كافى مى دانست. [ فروع كافى، كتاب الشهادات، باب النوادر، حديث 10. ]
اتهام به زنا
دخترى را كه به زنا متهم بود نزد اميرالمومنين عليه السلام آوردند، آن حضرت به چند زن دستور داد دختر را معاينه كنند. آنان پس از رسيدگى گفتند: وى باكره است.امام عليه السلام فرمود: من هرگز بر دختر باكره حد زنا جارى نمى كنم. و آن حضرت گواهى زنان را در مثل چنين مواردى كافى مى دانست.