وزن زنجير
غلامى زنجير به پا از كنار دو مرد عبور مى كرد، آن دو نفر در مقدار وزن زنجير با هم شرطبندى كردند، يكى از آنان گفت: اگر وزن زنجير فلان مقدار نباشد همسر من سه طلاقه است، ديگرى گفت: اگر حدس تو درست باشد زن من سه طلاقه است، پس هر دو برخاسته و به همراه غلام نزد مولايش رفته به مولاى غلام گفتند: زنجير را باز كن تا آن را وزن نمائيم. مولاى غلام هم گفت: زنم طلاق است اگر بخواهم زنجير را باز كنم، همگى نزد عمر رفتند و مشكل را نزد او مطرح كرده از او چاره جويى نمودند.عمر گفت: سوگند مولايش بر دو سوگند ديگر مقدم است. و آنگاه گفت: بيائيد با هم به نزد على بن ابيطالب برويم شايد او براى حل اين مشكل تدبيرى بينديشد، پس به نزد آن حضرت رفته جريان را عرضه داشتند.اميرالمومنين عليه السلام فرمود: چقدر پاسخش آسان است و سپس دستور داد ظرف بزرگى آوردند و زنجير را با نخى به پاى غلام بستند و سپس پاى غلام را با زنجير در ميان ظرف گذاشتند بر آن آب ريختند تا اين كه ظرف پر از آب شد، پس از آن فرمود: زنجير را بالا ببريد، زنجير را بالا بردند تا حدى كه از آب بيرون شد و در اين هنگام، آب قدرى پائين رفت و آنگاه فرمود: پاره آهن در آب بريزند تا به جاى سابقش برگردد، چون دستور انجام گرفت فرمود: حالا پاره هاى آهن را وزن كنيد، هر چه شد همان وزن زنجير است. [ من لا يحضر، كتاب القضاء، باب الحيل فى الاحكام، حديث 2. شيخ صدوق "ره" در فقيه پس از نقل اين خبر مى گويد: اين تدبير اميرالمومنين "ع" تنها بدان جهت بوده كه مردم را از احكام كسانى كه طلاق را با سوگند روا مى دارند نجات بخشد. مولف. ]
تدبير
مردى نزد اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت: مقدارى خرما جلويم بود، ناگهان زنم پيشدستى كرده دانه اى از آنها برداشته در دهن انداخت پس من سوگند ياد كردم كه خرما را چه بخورد و چه بيرون بيندازد طلاق باشد.امام عليه السلام به وى فرمود: نصفش را بخورد و نصفش را بيندازد، در اين صورت تو از سوگندت خلاصى يافته اى. [ ارشاد، مفيد، ص 118. ]