اظهار ترديد عمر
و نيز بطور مسند از ابوسعيد خدرى نقل كرده كه مى گويد: عمر براى ما خطبه خواند و گفت: بسا من شما را از چيزهايى نهى كنم و در واقع به صلاح شما باشد، و بسا شما را به كارهايى فرمان دهم و واقعا به ضرر و زيان شما باشد، و آخرين آيه اى كه از قرآن نازل شده آيه ربا بوده و رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود و خصوصيات آن را براى ما روشن نفرمود، اينك شما در اين باره تنها آنچه را كه به حكمش يقين داريد عمل كنيد و از موارد مشتبه و مشكوك، اجتناب نماييد. [ تاريخ بغداد، ج 14، ص 81. ]حكم عمر درباره اهل فاميه [ قريه از قراء واسط. ]
در عيون ابن قتيبه آمده: در زمان خلافت مامون يك نفر از اهل دربار با مردى پيشه ور نزاعشان در گرفت، دربارى، طرف خود را كتك زد، مضروب فرياد برآورد: واعمراه. ماجرا به مامون گزارش شد، مامون مضروب را احضار نموده از او پرسيد؛ اهل كجا هستى؟گفت: اهل فاميه. مامون: عمر درباره اهل فاميه گفته ، هرگاه كسى محتاج شود و همسايه اى نبطى داشته باشد مى تواند همسايه اش را بفروشد و نياز خود را برطرف سازد، اينك اگر تو در آرزوى سيره و روش عمر هستى اين است حكم عمر درباره شما، و آنگاه دستور داد هزار درهم به او بدهند. [ عيون، ج 3، ص 330. ]
فضل بن شاذان در ايضاح از اسد بن قاضى نقل كرده كه عمر گفته: اگر كسى بدهكار باشد و نتواند قرضش را اداء نمايد و همسايه اى از اهل عراق داشته باشد، همسايه اش را بفروشد و قرضش را ادا كند. [ ايضاح، ص 485. ]