عمر و جوان انصارى - قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدتقی شوشتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عمر و جوان انصارى

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه آورده: روزى عمر در بين راه به نوجوانى از انصار برخورد نمود، عمر تشنه بود از جوان انصارى تقاضاى آب نمود، جوان آبى آميخته با عسل براى عمر آورد، عمر از نوشيدن آن امتناع ورزيد و گفت: خداى تعالى مى فرمايد: اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا؛ [ سوره احقاف، آيه 20. ] خوشيهايتان را در زندگانى دنيايتان صرف نموديد.

جوان در پاسخ عمر گفت: مقصود از اين آيه نه تو هستى و نه هيچ كس از اهل اين قبله "مسلمانان"، پيش از اين آيه را بخوان تا معنايش براى تو روشن شود: و يوم يعرض الدين كفروا على النار اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا. [ سوره احقاف، آيه 20. ]

روزى كه كافران را بر آتش عرضه بدارند و به آنان بگويند خوشى هايتان را در زندگانى دنيايتان برديد. [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 61، در ضمن شرح خطبه شقشقيه. ]

مؤلّف:

بعلاوه بر آنچه كه جوان انصارى به عمر گفته، بايد گفت كه مراد از صرف طيبات در زندگى دنيا چيزى مانند نوشيدن عسل و امثال اينها در صورتى كه از راه حلال و با رضايت صاحبش به دست آمده باشد نيست؛ زيرا خداوند فرموده: قل من حرم زينه الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق. [ سوره اعراف، آيه 32. ]

بگو اى پيغمبر! چه كسى ممنوع كرده زينت ها و روزيهاى حلال را كه خداوند براى بندگانش مهيا نموده است.

بلكه مراد، جاه و مقام و سلطنت و رياست ناحق دنيوى است كه در كام دنياپرستان از هر لذتى شيرين ترست.

سه خطاى عمر

و نيز ابن ابى الحديد آورده: عمر شبها پاسبانى مى كرد، شبى به هنگام گشت، صداى مرد و زنى از خانه اى به گوشش رسيد، شكى در دلش افتاد، از ديوار خانه بالا رفت و به درون خانه نگاه كرد، زن و مردى را ديد كه در كنار هم نشسته و كاسه شرابى در جلو آنهاست. عمر به مرد نهيب زد و گفت: اى دشمن خدا! آيا مى پندارى كه تو خدا را معصيت مى كنى و او بر تو مى پوشد؟!

مرد گفت: اى خليفه! اگر من تنها يك گناه مرتكب شده ام تو مرتكب سه گناه شده اى:

اول اين كه خداوند مى فرمايد: ولا تجسسوا؛ [ سوره حجرات، آيه 12. ] تجسس نكنيد، و تو تجسس كرده اى

دوم اين كه مى فرمايد: واتوا البيوت من ابوابها؛ [ سوره بقره، آيه 188. ] از درهاى خانه ها داخل شويد و تو از ديوار بالا آمده اى.

سوم اين كه مى فرمايد: فاذا دخلتم بيوتا فسلموا؛ [ سوره نور، آيه 60. ] هر وقت داخل خانه اى شديد به اهل آن خانه سلام كنيد و تو سلام نكردى. [ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 61. ]

و در تفسير ثعلبى آمده: مردى كه عمر از ديوار خانه اش بالا رفته ابومحجن ثقفى است كه در آن موقع به عمر اعتراض نموده به او گفته: اين كار تو نارواست و خداوند تو را از تجسس برحذر داشته است. عمر به همراهان خود گفت: اين مرد چه مى گويد؟ زيد بن ثابت و عبدالله بن ارقم به او گفتند، راست مى گويد اين عمل شما تجسس است. عمر چون اين را شنيد از خانه بيرون شد و او را به حال خود واگذاشت. [ تفسير ثعلبى. ]

در شرح حال همين ابومحجن آورده اند كه او به علت شدت علاقه اى كه به نوشيدن شراب داشته سروده:




  • اذا مامت فادفنى الى جنب كرمه
    ولا تدفننى فى الفلاه فاننى
    اخاف اذا مامت لا اذوقها



  • تروى عظامى بعد موتى عروقها
    اخاف اذا مامت لا اذوقها
    اخاف اذا مامت لا اذوقها



[ آنگاه كه مردم مرا در كنار درخت انگورى به خاك بسپاريد، تا استخوانهايم از ريشه هاى آن سيراب گردد و مرا در فلاه دفن نكنيد، كه مى ترسم پس از مرگ از چشيدن آن بى بهره بمانم. ]

/ 270