معذوريت
چند نفر نزد عمر آمده گواهى دادند كه فلان زن با مردى اجنبى در بيابانى زنا كرده است، آن زن شوهر داشت. عمر دستور داد او را سنگسار كنند.زن به درگاه خدا عرضه داشت: خدايا! تو مى دانى كه من بى گناه هستم.
عمر از گفتارش خشمگين شده گفت: آيا شهود را تكذيب مى كنى؟ اميرالمومنين عليه السلام كه ناظر قضيه بود فرمود: زن را برگردانيد شايد در ارتكاب اين عمل معذور بوده است. زن را برگرداندند و از حالش پرسش نمودند.
زن گفت: روزى من و مرد همسايه شتران خود را به چرا مى برديم و چون شتران من شير نداشتند مقدارى آب به همراه خود بردم، در بين راه آبم تمام شد و زياد تشنه بودم، از مرد همسايه آشاميدنى خواستم وى تقاضايم را نپذيرفت، مگر اين كه با او زنا كنم، من از اين كار ابا داشتم تا اين كه نزديك بود از تشنگى هلاك شوم، پس با كراهت به زناى او تسليم شدم.
اميرالمومنين عليه السلام فرمود: الله اكبر! "فمن اضطر غير باغ ولا عاد فلا اثم عليه"؛ [ سوره بقره، آيه 173. ] كسى كه مضطر شود اگر بدون نافرمانى و ستم مرتكب گردد گناهى بر او نيست.عمر چون اين را شنيد زن را آزاد نمود. [ ارشاد، مفيد، قضاياه "ع" فى خلافه عمر. ]