طبرى در تاريخش از فضل بن عباس نقل كرده كه مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله در آغاز بيمارى وفاتش به نزد من آمد تا اين كه مى گويد پيامبر به مردم فرمود: هر كس بر خود از چيزى مى ترسد "كار زشتى انجام داده و از آن بر خود ترس دارد" برخيزد برايش دعا كنم. فضل مى گويد: مردى برخاست و عرض كرد: يا رسول خدا! من منافقم، من دروغگو هستم، و هيچ كار زشتى نبوده مگر اين كه مرتكب شده ام. در اين وقت عمر برخاست و زبان به اعتراض او گشود و گفت: اى مرد! تو آبروى خودت را بردى. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله به عمر فرمود: اى پسر خطاب! رسوايى دنيا به مراتب از رسوايى آخرت آسانتر است، و آنگاه براى آن مرد دعا نموده به درگاه خدا عرضه داشت: اللهم ارزقه صدقا و ايمانا، و صيره امره الى خير؛ بار خدايا به اين مرد صداقت و ايمانى روزى فرما و كارش را نيكو گردان. [ تاريخ طبرى، ج 2، ص 433. ]
عمر و بيمارى وبا
ابن ابى الحديد آورده: عمر به شام مى رفت، در بين راه امراى ارتش "ابوعبيده جراح و همراهانش" را ديد، آنان از شيوع بيمارى وبا در شام به او خبر دادند. عمر به ابن عباس گفت: مهاجرين را به نزد من بخوان. ابن عباس مهاجرين را طلبيده عمر در اين باره از آنان نظر خواست، آنها اختلاف كردند، بعضى گفتند تو به منظور انجام ماموريتى بيرون آمده اى صلاح نيست آن را انجام نداده باز گردى، تا اين كه عبدالرحمن بن عوف كه از پى كارى غايب شده بود آمد، پس به عمر گفت: من در اين باره از رسول خدا صلى الله عليه و آله مطلبى دارم، از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: هرگاه شنيديد كه در محلى بيمارى وبا هست به آنجا نرويد، و هرگاه در محلى بوديد و وبا آمد به عنوان فرار از وبا از آنجا خارج نشويد. پس عمر سپاس الهى به جاى آورد. [ شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 114. ]