هنگامى كه عمر از دنيا رفت و او را كفن نمودند، حضرت امير عليه السلام براى نماز خواندن بر او محاذى سر او ايستاد و عثمان محاذى پاهايش. على عليه السلام به عثمان فرمود: اينجا كه من ايستاده ام درست است. عثمان گفت: بلكه اينجا كه من ايستاده ام، در اين هنگام عبدالرحمن بن عوف گفت: چقدر زود پس از مرگ عمر اختلاف كرديد، پس به صهيب رو كرده و گفت: خودت بر جنازه عمر نماز بخوان همان گونه كه او تو را به عنوان پيشواى نمازهاى فريضه مسلمين برگزيده بود. [ تاريخ طبرى، ج 3، ص 265. ]
بخيل از ظالم معذورترست
مردى مى گفت: بخيل از ظالم معذورترست. حضرت امير عليه السلام سخنش را شنيد پس به او فرمود: چنين نيست؛ زيرا شخص ظالم، توبه و استغفار مى كند و اموال مردم را به صاحبانشان رد مى نمايد و ذمه اش برى مى شود، ولى بخيل آنگاه كه بخل ورزد نه زكات مى دهد، نه به فقيرى كمك مى كند و نه صله رحم بجا مى آورد، و نه از مهمانى پذيرايى مى نمايد. و حرام است بر بهشت كه بخيل در آن داخل گردد. [ قرب الاسناد، ص 35. ]