خطاى عمر
عمر خواست حلى و حلل خانه كعبه را تصرف كند. اميرالمومنين عليه السلام به وى فرمود: قرآن بر پيامبر نازل شده و اموالى را كه جنبه عمومى دارند چهار قسم قرار داده:1- ارث.
2- فى.
3- خمس.
4- صدقات و زكوات.
و مصرف هر كدام را نيز معين نموده است. و زيورهاى خانه كعبه هم آن روز وجود داشت و خداوند براى آنها حكمى نفرمود، نه اين كه آنها را نديده و يا فراموش كرده باشد. و اينك تو هم آنها را به حال خود بگذار.
عمر به فرموده اميرالمومنين عمل كرد و به آن حضرت گفت: اگر تو نبودى مفتضح، و رسوا مى شديم. [ مناقب، سروى، ج 1، ص 498. ]
نفع و زيان حجرالاسود
هنگامى كه عمر حجرالاسود را بوسيد به آن خطاب كرد و گفت: مى دانم كه تو سنگى هستى و به كسى نه زيانى مى رسانى و نه نفعى، و اگر نه اين بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديده ام تو را مى بوسيد هرگز تو را نمى بوسيدم.اميرالمومنين عليه السلام به عمر فرمود: بلكه اين سنگ هم زيان مى رساند و هم نفع.
عمر گفت: چگونه؟
آن حضرت فرمود: آنگاه كه خداوند از بنى آدم پيمان گرفت عهدنامه اى برايشان نوشت و همين سنگ آن را در خود فرو برد. پس در روز رستاخيز به وفاى مؤمن و انكار كافر گواهى خواهد داد. و اين معناى دعائى است كه مردم در موقع استلام حجر مى خوانند:
اللهم ايمانا بك، و تصديقا بكتابك، و وفاءا بعهدك.
خدايا به تو ايمان مى آورم، و كتاب تو را تصديق مى كنم، و به عهد تو وفا مى نمايم. [ مناقب، سروى، ج 1، ص 494. ]