خدا در اين باره با كسى مشورت نكرد - قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدتقی شوشتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خدا در اين باره با كسى مشورت نكرد

ثعلبى در تفسير آيه شريفه والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان. [ سوره توبه، آيه 100. ]

آنان كه در صدر اسلام سبقت به ايمان گرفتند، از مهاجر و انصار، آنان كه به طاعت خدا پيروى آنان كردند از ساير امت... آورده: روايت شده كه عمر بن خطاب آيه را به اين صورت قرائت كرد: والسابقون الاولون من المهاجرين، والانصار الذين اتبعوهم باحسان برفع راء الانصار و بدون واو با الذين.

ابى بن كعب به او گفت: والانصار والذين به كسر راء، و با واو صحيح است. پس عمر آن گونه قرائت خود را چندبار تكرار نمود تا اين كه ابى به او گفت: به خدا سوگند من آن را نزد رسول خدا والذين اتبعوهم با واو خوانده ام و تو آن موقع در بقيع نان مى فروختى.

عمر گفت: راست گفتى، شما حفظ كرديد و ما فراموش نموديم و شما خود را فارغ ساختيد و ما مشغول گشتيم، و شما حاضر شديد و ما غائب.

و آنگاه عمر به ابى گفت: آيا انصار هم در ميان آنان هستند؟

ابى: بله، و با خطاب و پسرانش در اين باره مشورت نشد. پس عمر گفت: من خيال مى كردم ما مهاجرين داراى چنان مقام و منزلتى هستيم كه هيچ كس به آن نمى رسد. [ تفسير ثعلبى. ]

مؤلّف:

ظاهرا مقصود عمر از اين جمله كه گفته: آيا انصار نيز در ميان آنان هستند اين است كه آيا لفظ انصار به جر خوانده مى شود تا عطف بر مهاجرين باشد، كه در نتيجه انصار نيز بمانند مهاجرين "از پيشى گيرندگان به ايمان صدر اسلام" باشند، يا اين كه نه، بلكه مهاجرين تنها داراى آن امتيازند. پس ابى- كه خودش نيز از انصار بود- به او پاسخ داد كه: انصار هم از پيشى گيرندگان به ايمان صدر اسلام مى باشند، و آن زمان كه خداوند انصار را در زمره آنان قرار داد از پسر خطاب كه نسبت به انصار بى اعتنا بود نظرخواهى ننمود كه آيا انصار را جزء آنان بياورد يا نه.

و اما اينكه گفته: من گمان مى كردم كه ما مهاجرين داراى وجه و مقامى هستيم كه هيچ كس به آن نمى رسد به او گفته مى شود: علو مقام و رفعت شان سابقين اوليه از مهاجرين از حيث كبرى معلوم و اما صغراى آن از كجا؟ زيرا در ادامه آيه شريفه آمده: رضى الله عنهم و رضوا عنه؛ [ سوره مائده، آيه 119. ] خدا از آنان خشنود است، و آنان از خدا خشنود، و كسى كه رسول خدا- صلى الله عليه و آله- به هنگام وفات او را از نزد خود بيرون كرده بخاطر منع او از وصيت نمودن رسول خدا و نسبت هجر به او و... چگونه خداوند از او راضى است؟.

دو شيوه متضاد

در تاريخ طبرى آمده: عثمان مى گفت: عمر به خانواده و نزديكانش بخاطر رضاى خدا مالى نمى داد، و من بخاطر رضاى خدا بر آنان مى بخشم. [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 109. ]

مؤلّف:

اين گفتار عمثان مغالطه است؛ زيرا بخل ورزيدن و نبخشيدن به نزديكان از اموالى كه خدا به انسان عطا نموده، هيچ گونه قربتى نداشته بلكه موجب بعد از پروردگار خواهد بود؛ زيرا خداى تعالى فرموده: وآتى المال على حبه ذوى القربى واليتامى والمساكين؛ [ سوره بقره، آيه 177. ] و دارايى خود را در راه دوستى به خدا به خويشاوندان و يتيمان و فقيران صرف كند.

همچنين بخشيدن به آنان از مال ديگران و حقوق مسلمانان نيز به نتيجه اى جز دورى از پروردگار نخواهد داشت، آن گونه كه عثمان عمل مى كرد.

چنانچه ابن قتيبه در معارف آورده: عثمان عموى خود، حكم بن عاص را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را از مدينه تبعيد نموده و ابوبكر و عمر هم او را پناه نداده بودند، پناه داده و صد هزار درهم از بيت المال نيز به او بخشيد. و رسول خدا مهزور "محل بازار مدينه" را به مسلمانان بخشيد و عثمان آن را به پسر عموى خود حارث بن حكم هبه كرد. و فدك را- كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را به دخترش فاطمه زهرا- سلام الله عليها- بخشيده بود- به پسر عمويش مروان هديه نمود. و افريقيه را فتح كرده، خمس آن را گرفته يكجا به مروان تقديم داشت. [ معارف، ص 84، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 66. ]

/ 270