استمداد عمر از اميرالمومنين
در زمان خلافت عمر مردى به نام معن بن زائده مهرى شبيه مهر خليفه جعل كرده و با آن اموالى از ماليات كوفه را تصرف كرد. و پس از آن كه او را دستگير نمودند، روزى عمر بعد از نماز صبح به مردم رو كرده و گفت: همگى بر جاى خود بنشينيد. و آنگاه قضيه معن را نقل كرده، در كيفيت مجازات او با آنان به مشورت پرداخت، از آن ميان مردى گفت: اى خليفه! دستش را قطع كن! و ديگرى گفت: او را دار بزن! اميرالمومنين عليه السلام آنجا نشسته و سخنى نمى فرمود. عمر به آن حضرت رو كرده و گفت: يا اباالحسن! نظر شما چيست؟آن حضرت عليه السلام فرمود: اين مرد مرتكب دروغى شده بايد تأديب گردد، پس عمر او را بشدت زد و آنگاه وى را به زندان انداخت. [ فتوح البلدان بلاذرى، ص 647. ]
بچه زنده در شكم مادر مرده
اميرالمومنين عليه السلام مى فرمود: هرگاه زنى بميرد و بچه زنده اى در شكم داشته باشد يا شكمش را شكافته و فرزند را بيرون بياورند. [ فروع كافى، ج 3، ص 206، حديث 2. ]و نيز فرمود: اگر بچه اى در شكم مادر بميرد و جان مادر در خطر باشد در صورتى كه زنان متخصص وجود نداشته باشند جايز است كه مرد با دست بچه را پاره پاره كند و او را بيرون بياورد. [ فروع كافى، ج 3، ص 206، حديث 2. ]